گنجور

 
صائب تبریزی

از حب جاه خواری دنیا شود لذیذ

از ذوق نشائه تلخی صهبا شود لذیذ

از طفل مشربی است که در کام ناقصان

این میوه های خام تمنا شود لذیذ

خوش کن به شور عشق دهن تاچو ماهیان

در مشرب تو تلخی دریا شود لذیذ

دیوانه شو که سنگ ملامتگران ترا

درکام همچو میوه طوبی شود لذیذ

آن دم رسی به کام که چون گوشه دهن

عزلت ترا به دیده بینا شود لذیذ

این تلخی سپهر ز راه مروت است

تابر تو زهر مرگ چو حلوا شود لذیذ

صائب به تلخی آن که بسازد درین چمن

چون میوه بهشت سراپا شود لذیذ