برانگیزد غبار از مغز جان درد
برآرد گرد از آب روان درد
که می گیرد عیار صبرها را
اگر گیرد کناری از میان درد
تو مست خواب و ما را تا گل صبح
سراسر می رود در استخوان درد
نمی دادند درد سر دوا را
اگر می داشتند این ناکسان درد
به درد آمد دلت از صحبت من
ندانستی که می باشد گران درد
به دنبال دوا سرگشته زانم
که در یک جا نمی گیرد مکان درد
همان دردی که ما داریم خورشید
چو برگ بید می لرزد ازان درد
اگر بازوی مردی را بگیرد
نخواهد کرد دست آسمان درد
اگر هر موی صائب را بکاوند
فتاده کاروان در کاروان درد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات درد و رنج میپردازد. شاعر با بیانی توصیفی نشان میدهد که چگونه درد بر زندگی انسان سایه میافکند و مانند غباری از مغز جان برمیخیزد. او به عواطف عمیق و به چالشهای تحمل درد اشاره میکند و میگوید که گفتگو و دوستیها نیز نمیتوانند آلام درونی را تسکین دهند. در نهایت، شاعر به ناکامی در یافتن درمان برای درد اشاره میکند و نشان میدهد که این درد حتی در مقابل قدرت آسمان نیز احساس میشود. شعر به تصویر کشیدن عمیق عواطف انسانی و تلاش برای درک و پذیرش دردهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: غبار از دل برمیخیزد و از درد جان به وجود میآید، مانند گردی که از آب در حال حرکت به وجود میآید.
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند دردها را کنار بگذارد، در آن صورت میتواند صبر واقعی را به دست آورد.
هوش مصنوعی: تو به خواب عمیق و بیخبری از ما که در غم و درد زندگی، گویی با هر صبح گلها بر جانمان سنگینی میکنند.
هوش مصنوعی: اگر این افراد نااهل، درد و مشکل واقعی داشتند، دیگر نمیخواستند برای دردسرهایمان درمانی پیدا کنند.
هوش مصنوعی: دلت از حرفهای من به درد آمده، اما نمیدانی که این درد چقدر سنگین و مشکلساز است.
هوش مصنوعی: من به دنبال درمان میگردم، اما به خاطر دردهای مختلف، هیچجا نمیتوانم آرام بگیرم.
هوش مصنوعی: دردی که ما احساس میکنیم باعث میشود خورشید هم مانند برگ بید به لرزه درآید.
هوش مصنوعی: اگر مردی به کمک و یاری دیگری بیفتد، به او آسیب نخواهد رسید و حمایت آسمان نیز شامل حال او خواهد شد.
هوش مصنوعی: هرگاه به دقت به موهای صائب نگاه کنیم، خواهیم دید که هر کدام از آنها داستانی از درد و رنج را در دل خود نهفته دارند. به همین دلیل، وضعیت کاروانی که در مسیر خود به درد گرفتار شده، نمادی از همین مشکلات و چالشهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی گردد به خاموشی نهان درد
ز رنگ چهره دارد ترجمان درد
اگر دل ز آهن وفولاد باشد
کند چون موم نرمش در زمان درد
ترا آن روز آید بر هدف تیر
[...]
سری دارم چو مغزش در میان درد
ولی همچون گره بسته در آن درد
هما دارد، شنیدم، استخوان درد
من رنجور هم دارم همان درد
کنم دریوزه ی درد از دل خویش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.