با تنگدلی از لب خندان چه گشاید
از خنده سوفار ز پیکان چه گشاید
تیغی است دو دم هر خوشیی کز ته دل نیست
چون پسته مرا از لب خندان چه گشاید
افزود ز صحرا گره خاطر مجنون
با پای فروبسته ز میدان چه گشاید
از خنده بیدرد نمکسود شود زخم
دلهای غمین را ز گلستان چه گشاید
از دیدن اوضاع جهان چشم فروپوش
جز تفرقه زین خواب پریشان چه گشاید
هرگز به گره وانتوان کرد گره را
پیداست که از جبهه دربان چه گشاید
با مردم عاقل چه کند باد بهاران
بی سلسله از سلسله جنبان چه گشاید
آن راهروی را که بود آبله در دل
از نیشتر خار مغیلان چه گشاید
بی رهبر بینا نرسد کار به انجام
از رشته بی سوزن باران چه گشاید
جز خیرگی دیده و جز اشک دمادم
از دیدن خورشید درخشان چه گشاید
آنجا که کشد خارسراز چاک گریبان
چون غنچه ز برچیدن دامان چه گشاید
چون تیغ برآرد زمیان برق جهانسوز
از ترکش پرتیرنیستان چه گشاید
زان زلف سیه شد شفقی چهره صائب
جز خون دل از شام غریبان چه گشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی تلخیها و ناکامیهای زندگی میپردازد و به ارتباط میان شادمانی و اندوه اشاره میکند. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و نمادهای مختلف، نشان میدهد که خوشی و خنده بدون عمق و صداقت، مانند تیغی دو دم هستند که نمیتوانند آرامش واقعی را به ارمغان بیاورند. او بر این نکته تأکید میکند که هرگونه شادمانی سطحی یا گریز از واقعیت، نمیتواند زخمهای دلسوز و غمهای عمیق را درمان کند. بهعلاوه، شاعر اهمیت وجود رهبر و راهنما را در زندگی بیان کرده و به درک اینکه بدون راهنما، انجام کارها به نتیجه نخواهد رسید اشاره میکند. در نهایت، این شعر توصیفی است از درد و رنج انسانی که در جستجوی معنا و حقیقت در زندگی است.
هوش مصنوعی: با دل تنگ و ناراحت، از لب خندان چه چیزی به دست میآید؟ آیا از خندههای شاداب و دلنشین هم میتوان نتیجهای گرفت؟
هوش مصنوعی: هر لذتی که از عمق دل نیاید، مانند تیغی دو لبه است؛ برای من که از کام خوشی بر لبان خندان میخندم، چه فایدهای دارد؟
هوش مصنوعی: در دل صحرا، دلمشغولی مجنون به دلیل محدودیتهایش در حرکت نمیتواند از میدان خارج شود.
هوش مصنوعی: از لذت و شادی، درد دلها التیام نمییابد و غمهای عمیق نمیتواند با زیباییهای دنیای گل و گیاه درمان شود.
هوش مصنوعی: از مشاهده اوضاع نامساعد جهان نمیتوان چشمپوشی کرد؛ جز اینکه در این خواب آشفته، هیچ چیزی به جز تفرقه و جدایی نمیتوان یافت.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان بر گره و دشواری فائق آمد، زیرا مشخص است که دربان چگونه از جبهه خود برخورد میکند.
هوش مصنوعی: باد بهاری هیچ تاثیری بر افراد عاقل ندارد، زیرا آنها از هر نوع بینظمی و نامنظمی دوری میکنند و در زندگی خود نظم و ترتیب دارند.
هوش مصنوعی: آن شخصی که دچار درد و رنج است، نمیتواند به راحتی از مشکلات و سختیها عبور کند. مانند کسی که پاهایش بر اثر خارهای دردناک پر از زخم شده، نمیتواند به سادگی از میان آنها بگذرد.
هوش مصنوعی: کارها بدون هدایت و راهنمایی درست به نتیجه نمیرسد. مثل اینکه باران نمیتواند از رشتهای که سوزن ندارد، بگذرد؛ یعنی برای رسیدن به هدف، نیاز به ابزار و راهنمایی مناسب است.
هوش مصنوعی: جز افسوس و اشک پیوستهای که به خاطر دیدن خورشید روشن به چشمان انسان میآید، چه چیز دیگری میتوان امید داشت؟
هوش مصنوعی: در جایی که خاری از چاک گریبان بیرون میآید، مانند غنچهای که از پرچین جدا میشود، چه چیزی را میتوان گشود؟
هوش مصنوعی: زمانی که شمشیری از غلاف خارج میشود، مانند نوری سوزان از تیرکهای تیراندازی به سمت جهان میتابد.
هوش مصنوعی: از آن موهای سیاه، صبحگاهان رنگ چهرهام تغییر میکند. جز اشکهای دلخون از شبهای غریبانه، چه چیزی میتواند تاریکیها را روشن کند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.