از سیر چمن کی دل افگار گشاید
این عقده مگر از رخ دلدار گشاید
جایی که بود چشم سخنگو طرف حرف
از بهر چه عاشق لب اظهار گشاید
با ناز خریدار همان به که بسازد
حسنی که دکان بر سر بازار گشاید
از حسن به تدریج توان کامروا شد
گلبن چه خیال است به یکبار گشاید
از چرخ مجویید گشایش که محال است
کز نقطه گره گردش پرگار گشاید
نگشود به رویم دری از آه مگر اشک
برمن دری از رخنه دیوار گشاید
زینسان که گشایش ز جهان دست کشیده است
مشکل گره آبله از خار گشاید
گردد صدف گوهر شهوار کنارش
دستی به دعا هر که شب تار گشاید
تیغ دو دم خویش کند زخم نمایان
لب هر که نفهمیده به گفتار گشاید
چون نیست سخن سنج درین دایره صائب
طوطی به سخن بهر چه منقار گشاید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.