گنجور

 
صائب تبریزی

گر چشم تر از پوست چو بادام برآید

آسان ز وصال شکرش کام برآید

جان من مشتاق به لب می رسد از شوق

تا از دهن تنگ تو پیغام برآید

خون در دل یاقوت زند جوش ز غیرت

هر جا ز عقیق لب او نام برآید

مشکل بود از رشته امید گسستن

چون مرغ گرفتار من از دام برآید

بیرون ندهد نم ز جگر لاله سیراب

کی حرف به مستی ز لب جام برآید

آن را که بود همچو شرر دیده روشن

در نقطه آغاز ز انجام برآید

از موج حوادث نشود پخته سبک مغز

از بحر همان عنبر تر خام برآید

زنهار مکن سرکشی از حلقه عشاق

کز فاخته این سرو به اندام برآید

زآتشکده هند شد آدم ز گنه پاک

زین بوته محال است کسی خام برآید

در کلبه مقصود نفس راست نماید

از هر دو جهان هر که به یک گام برآید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
امیرخسرو دهلوی

گر بار دگر ماه من از بام برآید

بس فتنه که از گردش ایام برآید

فریاد اسیران همه شب پیش در او

چون بانگ گدایان که گه شام برآید

زنهار که آن بند قبا چست نبندی

[...]

عرفی

آن دل که به هجر تو ز آرام برآید

زودش به مصیبت زدگی نام برآید

پر زهر دهد ساغر و شیرین نکند لب

آن حوصله ام گو که به این جام برآید

آتش به غم جان بگرفته است که از تن

[...]

صائب تبریزی

خوب است که بی رنج طلب کام برآید

آن کام چه ارزد که به ابرام برآید

آتش نفسان گوش به تعظیم بگیرند

هرجا که من سوخته را نام برآید

ریزند کواکب چو عرق از رخ گردون

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه