از بس عرق از چهره گلفام تو گل کرد
چون پشت لب سبزخطان بام تو گل کرد
خونم چو می از لعل می آشام تو گل کرد
در شیشه من جوش زد از جام تو گل کرد
در پرده پیغام کسی بوسه نداده است
این معنی پوشیده ز پیغام تو گل کرد
در لعل بتان آب شد از شرم شکر خند
زین نوش که از تلخی دشنام تو گل کرد
خار سردیوار به بیبرگی من نیست
از گریه من گرچه دروبام تو گل کرد
داغ جگر تشنه ما سوخته جانان
تبخال شد از لعل می آشام تو گل کرد
هرچند که از خواب شود فتنه زمین گیر
صد فتنه خوابیده ز بام تو گل کرد
رحمی به تهیدستی ما ساده دلان کن
کز شوره زمین تخم در ایام تو گل کرد
مپسند به من تهمت آزادی ازین بیش
کز دانه اشکم قفس ودام تو گل کرد
در فکر سرانجام من سوخته دل باش
اکنون که خط نیک سرانجام تو گل کرد
در قبضه فرمان نبود توسن سرکش
ناکامی من از دل خودکام تو گل کرد
هرچند که در پرده الفاظ نهفتم
از نامه سربسته من نام تو گل کرد
نیلی ز تماشا نشود هیچ سمنبر
این فاخته از سرو گل اندام تو گل کرد
صائب همه رنگین سخنان مست وخرابند
زین باده گلرنگ که از جام تو گل کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.