غزل شمارهٔ ۴۳۴۹
هر شیشه دلی حوصله شور ندارد
عریان جگر خانه زنبورندارد
در پله معراج رسد گوی ز چوگان
از دار محابا سر منصور ندارد
نادان که کند دعوی دانش بر نادان
زشتی است که شرم از نظر کورندارد
زد غوطه به خون برلب هر کس زدم انگشت
این غمکده یک خاطر مسرور ندارد
از دیده بیناست غرض دیدن خوبان
پوشیده به آن چشم که منظور ندارد
ز اندوختن دانه دل سیر نگردد
در حرص کمی خال تو از مور ندارد
صائب سخن سبز بود زنده جاوید
فیروزه من کان نشابورندارد
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.