خموشی مهر خاموشی زند بر لب سخن چین را
که سازد غنچه لب بسته کوته دست گلچین را
بود از ساده رویان نوخطان را سرکشی افزون
که وحشت هست بیش از آهوان آهوی مشکین را
بود چون کوهکن در عاشقی ثابت قدم هر کس
برون آرد به جان بی نفس از سنگ شیرین را
ید بیضا ز خجلت آب شد چون شمع کافوری
برآوردی تو تا از آستین دست بلورین را
خصومت با گرانقدران سبک مغزی بود، ورنه
به آهی می گذارم در فلاخن کوه تمکین را
حجاب نور می سوزد نگاه خیره چشمان را
نمی باید نقاب دیگر آن رخسار شرمین را
نیندیشند ز آه و ناله عاشق هوسناکان
که شور بلبلان کوته نسازد دست گلچین را
به زهد خشک، زاهد برنمی آید ز خودبینی
که نبود جوهر از خود بریدن تیغ چوبین را
سخن باید که باشد آنقدرها دلنشین صائب
که از مشکل پسندان وا کشد بی خواست تحسین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان مفاهیم عشق، زیبایی، و ارتباطات انسانی پرداخته است. شاعر به خاموشی و سکوت اشاره میکند که نباید مانع بیان احساسات باشد و تاکید میکند که زیبایی و عشق باید آزادانه به نمایش گذاشته شوند. همچنین به این نکته پرداخته میشود که نفرت و خصومت تنها باعث دوری از ارزشهای انسانی میشود و باید به جای خودبینی و زهد خشک، به زیبایی و لذتهای زندگی توجه کرد. در نهایت، شاعر میگوید که سخن باید آنقدر دلنشین باشد که به خودی خود توجه دیگران را جلب کند.
هوش مصنوعی: سکوت و آرامش، گوینده را از گفتوگو بازمیدارد و اگر کسی دائم حرف بزند و سخنچینی کند، مانند گل بر آمدهای خواهد بود که هنوز بسته است و دست گلچین هم به آن نمیرسد.
هوش مصنوعی: سری از دلها برای سادهدلها پر از هیجان و شوق است، زیرا ترس و استرس آنان از زیبایی و لطافت بیشتر از وحشت آهوهای خوشبو و زیبای مشکین است.
هوش مصنوعی: در عشق همچون یک کوهکن، استقامت و پایداری داشته باش. هر کسی که از دل سختیها و مشکلات، شیرینی را بیرون آورد، جانش را با عشق و احساس سیراب کرده است.
هوش مصنوعی: دست درخشانت از آستین بیرون آمد و مانند شمعی که از ترس آب میشود، در دل خجالت و شرم قرار گرفت.
هوش مصنوعی: دشمنی با افراد بزرگ و باارزش کاری بیهوده و احمقانه بود، چرا که من با اندکی ناله میتوانم سنگ سخت کوه را نرم کنم.
هوش مصنوعی: پوشش نور، نگاه خیره را میسوزاند و نباید بر چهره زیبا و شرمناک او پرده جدیدی انداخت.
هوش مصنوعی: عاشقان و هوسبازان به درد و ناله عاشق توجهی ندارند، چرا که شور و شوق بلبلان و آوازشان نتواند کار گلچین را دشوار کند.
هوش مصنوعی: زاهد در تلاش است که با زهد و ریاضت به خدا نزدیک شود، اما اگر خود را به شدت ببندد و از خودبینی دور نشود، به حقیقت نخواهد رسید. این مانند این است که تیغی از چوب درست کرده باشد که هرگز نمیتواند باعث برش و جدا شدن چیزی شود.
هوش مصنوعی: سخن باید به قدری دلربا و زیبا باشد که حتی افرادی که سخت پسند هستند، بدون اینکه بخواهند، آن را تحسین کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ترا گرهمچنین شاید بگوی آن سرو سیمین را
بگوی آن سرو سیمین رابگوی آن ماه و پروین را
بگو آن توده گل را بگو آن شاخ نسرین را
بگو آن فخر خوبان را نگار چین و ماچین را
که دل بردی و دعوی کرده ای مرجان شیرین را
[...]
الا ای باد شبگیری بگو آن لعبت چین را
چراغ نسل خاقان را جمال آل تکسین را
که تا دیدم رخ چون ماه و دندان چو پروینت
ز عشق تو نگهبانم همه شب ماه و پروین را
چنانی تو مرا درخور که شیرین بود خسرو را
[...]
دل و جان تا رهند از بند بگشا زلف مشکین را
به پایت میفتد آخر رها کن یک دو مسکین را
ز چندان تیر کز شوخی ز مژگان بر تراشیدی
یکی بر جان من افکن چه خواهی کرد چندین را
سر زلف ترا در چین بدین صورت رخ رنگین
[...]
وفا و مهر پیش آورد و برد از دل بدر کین را
خدا انداخت گویا در دل آن نازنین این را
نمیبیند سرم چون شمع شبها روی بالین را
به چشم دیگران پیوسته بینم خواب شیرین را
کدورت بیشتر آن را که جوهر بیشتر باشد
نمیگیرد غبار زنگ هرگز تیغ چوبین را
نیارد همنشین آنجا خلل در عیش تنهایی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.