مردان نظر سیاه به دنیا نمیکنند
روز سفید خود شب یلدا نمیکنند
پیکان دهن به خنده چو سوفار باز کرد
از کار ما هنوز گره وا نمیکنند
خوبان که همچو سیل عنانریز میروند
اندیشه از خرابی دلها نمیکنند
دارد حذر ز سایه خود عقل شیشه دل
دیوانگان ز سنگ محابا نمیکنند
در عالمی که حشر مکافات قایم است
از تیشه رخنه در دل خارا نمیکنند
آنها که کردهاند چو کف بار خود سبک
اندیشه از تلاطم دریا نمیکنند
در راه چون پیاده حج خرج میشوند
جمعی که فکر توشه عقبی نمیکنند
سستی مکن که راهنوردان کوی عشق
در خواب مرگ نیز کمر وانمیکنند
صائب تمام عمر به زندان وحشتند
جمعی که زندگی به مدارا نمیکنند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نزدیک ما سگان درت جا نمیکنند
مردم چه احتراز که از ما نمیکنند
رسم کجاست این ، تو بگو در کدام ملک
دل میبرند و چشم به بالا نمیکنند
رحمی نمیکنی، مگر این محرمان تو
[...]
اهل قلم فراغت دنیا نمیکنند
کاری که دست میکند اعضا نمیکنند
تیغ برهنه است کسی کز طمع برید
آزادگان به خلق مدارا نمیکنند
بیآرزو شود دل بیآرزو نصیب
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.