گنجور

 
صائب تبریزی

هشیار را خرام تو سر مست می کند

این سیل اگر به کوه رسد پست می کند

تا وا کند نسیم سحرگاه غنچه ای

صد عقده باز تاک زبردست می کند

قد ترا به سرو چه نسبت که آب را

حیرانی خرام تو پا بست می کند

از خط فزود مستی آن چشم پرخمار

بادام را بنفشه سیه مست می کند

صائب من از نظاره ساقی شدم خراب

ورنه مرا شراب کجا مست می کند

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فیض کاشانی

افلاک را جلالت تو پست میکند

املاک را مهابت تو پست میکند

هر جا دلی که عشق تو در وی کند نزول

هوشش رباید و خردش مست میکند

مر پست را عبادت تو میکند بلند

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه