گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

این آهوان که گردن دعوی کشیده‌اند

خال بیاض گردن او را ندیده‌اند

آنها که وصف میوه فردوس می‌کنند

از نخل حسن سیب زنخدان نچیده‌اند

جمعی که در کمینگه صبح قیامتند

آن سینه را ز چاک گریبان ندیده‌اند

آنان که نسبت تو به آب خضر کنند

از لعل روح‌بخش تو حرفی شنیده‌اند

این کورباطنان که ز حسن تو غافلند

خورشید را به دیده خفاش دیده‌اند

تا لعل آبدار ترا نقش بسته‌اند

آب عقیق و خون یمن را مکیده‌اند

مد رسایی از قلم صنع برده‌اند

تا قامت بلند ترا آفریده‌اند

از شرم نرگس تو غزالان شوخ‌چشم

خود را به زیر خیمه لیلی کشیده‌اند

از چشم آهوان حرم حرف می‌زنند

این غافلان نگاه ترا دور دیده‌اند

خواب فراغت از سر ایام رفته است

تا چشم نیم‌خواب ترا آفریده‌اند

تا قامت بلند تو در جلوه آمده است

مرغان قدس از سر طوبی پریده‌اند

از خجلت رخ تو که خوندار لاله است

گل‌ها به زیر شهپر مرغان خزیده‌اند

رخسار توست لاله بی‌داغ این چمن

این لاله‌های باغ همه داغ‌دیده‌اند

در روزگار چهره شبنم فریب تو

گل‌های باغ روی طراوت ندیده‌اند

امروز در قلمرو خواری کشان توست

آن را که مصریان به عزیزی خریده‌اند

صائب به حسن طبع تو اقرار کرده‌اند

جمعی که در نزاکت معنی رسیده‌اند

 
 
 
خاقانی

خاقانیا عروس صفا را به دست فقر

هر هفت کن که هفت تنان در رسیده‌اند

در وجد و حال بین چو کبوتر زنند چرخ

بازان کز آشیان طریق پریده‌اند

همچون گوزن هوی برآورده در سماع

[...]

مجد همگر

گویی که آن زمان که مرا آفریده‌اند

با عشق روح در جسد من دمیده‌اند

در وقت آفرینش من شخص من مگر

از خون مهر و نطفه عشق آفریده‌اند

یا خود محرران صنایع به کلک عشق

[...]

سعدی

اینان مگر ز رحمت محض آفریده‌اند

کآرام جان و انس دل و نور دیده‌اند

لطف آیتی‌ست در حق اینان و کبر و ناز

پیراهنی که بر قد ایشان بریده‌اند

آید هنوزشان ز لب لعل بوی شیر

[...]

امیرخسرو دهلوی

اهل خرد که از همه عالم بریده‌اند

داند خرد که از چه به کنج آرمیده‌اند

دانندگان که وقت جهان خوش بدیده‌اند

خوش وقتشان که گوشه عزلت گزیده‌اند

محرم درون پرده مقصود نیستند

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
خواجوی کرمانی

روزی وفات یافت امیری در اصفهان

ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند

دیدم جنازه بر کتف تونیان و من

حیران که این جماعت ازین تا چه دیده اند

پرسیدم از کسی که چرا تو نیان شهر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خواجوی کرمانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه