کنون که ناخن تدبیر من شکسته دمید
ز چشم آبله ام خار دسته دسته دمید
درین چمن که گلش خار در بغل دارد
خوشا کسی که چو بادام چشم بسته دمید
بغیر داغ که صد برگ گشت از ناخن
چه گل مرا دگر از طالع خجسته دمید
ز تنگ گیری این روزگار در عجبم
که صبح خنده چسان از دهان پسته دمید
چه فتنه ای تو که سنبل به آن دماغ بلند
ز شوق خدمت زلفت کمر نبسته دمید
چنان غبار کدورت گرفت عالم را
که صبح نور ز آیینه زنگ بسته دمید
نظر به لاله و گل چون سیه کنم صائب
مرا که سنبل آه از دل شکسته دمید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.