به زلف او دلم از برق گوشواره رسید
به داد من شب تاریک این ستاره رسید
نمی رسد به زمین پای دل ز خوشحالی
مگر به سوخته ای خواهد این شراره رسید
به اختیار ندادم به طاق ابرو دل
مرا ز عالم بالا همین اشاره رسید
برآمدم ز خطر تا به خود فرو رفتم
چو کشتیی که به دریای بیکناره رسید
به دست بسته در خلد اگر زنم چه عجب
که جوی شیر به طفلان گاهواره رسید
به دار الفت منصور جای حیرت نیست
که دست غرقه دریا به تخته پاره رسید
خیال وحشی چشم که راه در دل داشت
که رشته نفس از سینه پاره پاره رسید
مرا چو سبحه گره آن زمان به کار افتاد
که کار من ز توکل به استخاره رسید
ازان چو داغ نگردید شمع من خاموش
که فیض من به جگر های پاره پاره رسید
به آب تا نرساندم ز پای ننشستم
چو تیشه ناخن من گر به سنگ خاره رسید
ز چاره زن در بیچارگی که خسته ما
گرفت تا ره بیچارگی به چاره رسید
جواب آن غزل است این که گفت مرشد روم
خبر برید به بیچارگان که چاره رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با استفاده از تصاویری زیبا و احساسی، احساسات و تجربیات عمیق خود را بیان میکند. او به عشق و زیبایی زلف محبوبش اشاره میکند و از شب تاریک و ستارهای که به کمکش میآید، سخن میگوید. شاعر از شادی و خوشحالی در دلش صحبت میکند و به تلاشهایی که برای رسیدن به محبوبش کرده، اشاره دارد. او به مفهوم وحشت و ناامیدی نیز پرداخته و نشان میدهد که چگونه امید و توکل به خداوند میتواند در مشکلات، نجاتبخش باشد. در نهایت، شاعر به بیچارگی و نیاز به چاره اشاره میکند و از مرشدی طلب کمک میکند تا راهی برای رهایی از درد و رنج پیدا کند. کل شعر به حس عمیق عشق و امید و تلاش برای رسیدن به هدفهای دلخواه پرداخته است.
هوش مصنوعی: دل من از زیبایی و زلف او به شدت تحت تأثیر قرار گرفته است، به طوری که گویی از درخشش گوشوارهاش به من الهام میرسد. در تاریکی شب، این ستاره (او) به کمک من آمده است.
هوش مصنوعی: دل از خوشحالی به زمین نمیافتد و به آرامش نمیرسد، مگر اینکه آتش اشتیاقی درونش وجود داشته باشد که او را به سوی معشوق بکشاند.
هوش مصنوعی: من دل خود را به زیبایی طاق ابرویت نسپردم، چرا که از عالم بالا همین اشاره کافی بود تا مرا متوجه کند.
هوش مصنوعی: از خطرات و مشکلات زندگی عبور کردهام و به آرامش و خودشناسی رسیدم، مانند کشتیای که به دریاهای وسیع و بیکران رسیده است.
هوش مصنوعی: اگر با دست بسته وارد بهشت شوم، چه جای تعجبی دارد که شیر برای نوزادان در گهواره فراهم شود.
هوش مصنوعی: در جایی که عشق و ارتباطات عمیق وجود دارد، تعجبی ندارد که کسی که در دریا غوطهور است، به تختهپارهای برسد.
هوش مصنوعی: تصور و آرزوی چشمی سرکش که در دل عشق و اشتیاق سرگردان بود، باعث شد که نفسهایم از سینهام به شدت و به هم ریخته خارج شوند.
هوش مصنوعی: زمانی که کار من به مرحلهای رسید که به توکل و استخاره نیاز پیدا کردم، همانند تسبیحی شد که گرهاش باز میشود و به کار میافتد.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و شورم در دل به آتش میسوزد، گویی شمع وجودم خاموش میشود، زیرا دردها و غمهای من به اعماق وجودم نفوذ کردهاند.
هوش مصنوعی: به آب نرسیدم و از پا ننشستم، مثل تیشهای که اگر به سنگ سخت برسد.
هوش مصنوعی: زنی که در ناچاری به چارهای فکر کرد، ما را که خسته و درمانده بودیم، به راهی برای حل مشکلات و رسیدن به چاره رساند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی نوید بخش است و میگوید که پس از مدتی سختی و مشقت، زمانی خواهد رسید که مشکلات از بین میروند. همچنین به مرشد (راهنما) اشاره دارد که مژدهای به افراد نیازمند میدهد، مبنی بر این که راه حل و دورانی بهتر در پیش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بیا که ساقی عشق شرابباره رسید
خبر ببر بر بیچارگان که چاره رسید
امیر عشق رسید و شرابخانه گشاد
شراب همچو عقیقش به سنگ خاره رسید
هزار چشمه شیر و شکر روان شد از او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.