چه شد که دامن یار از کفم رها گردید
که بوی گل نتواند ز گل جدا گردید
ز بیخودی چو عنان گسسته رفت از دست
به بوی زلف تو هر کس که آشناگردید
منم که نیست ز آرامگاه خود خبرم
وگرنه قطره به دریا ز ابر واگردید
نسیم عهد که یارب گذشت ازین گلشن
که سربسر گل این باغ بیوفا گردید
مرا به گوشه چشم عنایتی دریاب
که استخوان من از سنگ توتیا گردید
ز ریزش دل من اندکی خبر دار
کسی که دامن گل از کفش رهاگردید
چو ماه عید به انگشت می نمایندم
ز بار درد اگر قامتم دوتاگردید
ازان زمان که مرا عشق زیر بارکشید
قد خمیده من قبله دعا گردید
هزار خانه آغوش را به خاک نشاند
ترا به خانه زین هر که رهنما گردید
چسان ز میکده مخمور بگذرم صائب
نمی توان ز لب بحر تشنه واگردید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات عمیق خود درباره عشق و جدایی میپردازد. او از لحظهای یاد میکند که معشوقهاش را از دست داده و این جدایی را مانند بویی میبیند که نمیتواند از گل جدا شود. شاعر به حال ناخودآگاه خود اشاره دارد و میگوید که از آرامش خود بیخبر است. او به یاد میآورد که چگونه عشقش او را زیر بار فشار قرار داده و وضعیت او را تغییر داده است. در نهایت، شاعر به سختیهای جدایی و دردهای عاطفی خود اشاره کرده و به ناامیدی از بازگشت به میکده و نشستن بر لب دریا اشاره میکند. Overall, شعر درباره فراق و تلخیهای عشق است.
هوش مصنوعی: چه چیزی باعث شد که محبوبم از دستان من برود؟ بویی که از گل میآید هرگز نمیتواند از آن جدا شود.
هوش مصنوعی: وقتی که کسی به خاطر عشق و دلدادگی دچار بیخودی شود و کنترل خود را از دست بدهد، میتواند بوی موی تو را بشنود و به همین خاطر به تو نزدیکتر شود.
هوش مصنوعی: من در حالتی هستم که از وضعیت خودم و آرامش درونم خبر ندارم، و اگر خبر داشتم، میدانستم که همچون قطرهای از باران که به دریا میپیوندد، به عالم بزرگتری متصل میشوم.
هوش مصنوعی: نسیم خوشبوی وعده و امید، چقدر زود از این باغ زیبا عبور کرد. اکنون همه گلهای این باغ به خاطر بیوفایی، پژمرده و ناامید شدهاند.
هوش مصنوعی: لطفاً با یک نگاه مهربانانه به من توجه کن، زیرا دلم از عشق تو به درد آمده و خرد شده است.
هوش مصنوعی: کسی که از دلم اندکی آگاه است، میداند که چگونه گلبرگها از دستم رها شدند.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند ماه عید به من نگاه میکنند، اگرچه به خاطر درد و رنجی که دارم، شاید قامت من خمیده شده باشد.
هوش مصنوعی: از وقتی که عشق به سراغم آمد و مرا به زمین انداخت، قد خمیدهام تبدیل به سمت و سوی دعا و نیایش شد.
هوش مصنوعی: هزاران انسان دلتنگ و تنها، در دل خاک جا گرفتند تا تو به خانه برگشتی، اما هر کس که راهنمایی کرد، به تو کمک کرد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از میکدهای که مستم کرده است بگذرم؟ صائب، نمیتوان از لب دریا دور ماند در حالی که تشنهام.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چمن دلی که به یاد تو آشنا گردید
فلک سری که به پای تو جبههسا گردید
کسیکه دست به دامان التفات تو زد
مقیم انجمن سایهٔ هما گردید
حضور خاک جناب تو دارد اکسیری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.