کجاست می که مرا شیرگیر گرداند
دماغ خشک مرا جوی شیر گرداند
خمار سردنفس را مجال حرف مده
که صبح را نفس سرد پیر گرداند
سخن پذیر دلی نیست در قلمرو خاک
سخن برای چه کس دلپذیر گرداند
نمی شودزتب شکوه آتشین نفسم
اگر قضا وطنم کام شیر گرداند
مرا چه رتبه پیغام آن دهن صائب
همین بس است مرا در ضمیر گرداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عطش و نیاز شاعر به عشق و الهام میپردازد. شاعر از یک "می" (شراب) صحبت میکند که او را به سرخوشی و شادابی برساند و به سردی دل اشاره میکند که مانع بیان احساساتش میشود. او همچنین به بیاعتنایی دنیا به سخنهای دلانگیز اشاره میکند و در نهایت، به نوعی از ناامیدی از وضعیت خود و ارتباطش با دنیای پیرامون اشاره میکند. این احساس تنهایی و عدم توانایی در ابراز خود، در کل شعر منعکس است.
هوش مصنوعی: کجاست شرابی که من را از حال طبیعیام خارج کند و به حالت سرمستی و شادابی برساند؟ چیزی که بتواند بیحالی و خشکی ذهنم را به حالتی سرشار از حیات و نشاط تبدیل کند.
هوش مصنوعی: به فردی که در حال مستی و حال خمار است، اجازه صحبت نده؛ زیرا صبح زود میتواند حال و هوای او را تغییر دهد و او را به یاد واقعیتهای زندگی بیندازد.
هوش مصنوعی: در دنیای مادی، دل کسی که آمادهی شنیدن و پذیرش سخن نیست وجود ندارد؛ پس چرا باید کلامی برای دل کسی خوشایند باشد؟
هوش مصنوعی: نمیتوانم از شدت ناراحتی خود بگویم اگر سرنوشت، وطن من را به کام شیرین تبدیل کند.
هوش مصنوعی: من چه جایگاهی دارم که پیام آن سخنگو را بخواهم دریابم؛ همین برای من کافی است که در درونم تأثیر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.