چنان که حسن ترا هیچ کس نمیداند
ز عشق حال مرا هیچ کس نمیداند
ترا ز اهل وفا هیچ کس نمیداند
مرا سزای جفا هیچ کس نمیداند
به جز دلت که زبان با دلم یکی دارد
عیار شوق مرا هیچ کس نمیداند
اگرچه جوهریان عزیز دارد مصر
بهای یوسف ما هیچ کس نمیداند
ز خاکمال یتیمی گهر نگردد خوار
چه شد که قدر وفا هیچ کس نمیداند
به غیر من که درین بوتهها گداختهام
عیار شرم و حیا هیچ کس نمیداند
زبان غنچه پیچیده را درین گلزار
به جز نسیم صبا هیچ کس نمیداند
چو عاجزان سپرانداز پیش مژگانش
که دفع تیر قضا هیچ کس نمیداند
کلید مخزن اسرار غیب در غیب است
دهان تنگ ترا هیچ کس نمیداند
درین بساط زبان شکستهدل را
به غیر زلف دوتا هیچ کس نمیداند
حجاب نیست در بسته عیبجویان را
بخیل را چو گدا هیچ کس نمیداند
ز وعده تو گرهها که در دل است مرا
به غیر بند قبا هیچ کس نمیداند
ز بس یگانه شدم با جهان ز یکرنگی
مرا ز خویش جدا هیچ کس نمیداند
قماش دست بلورین و پای سیمین را
به جز نگار و حنا هیچ کس نمیداند
چو موجهای که به دریا بیکنار افتد
قرارگاه مرا هیچ کس نمیداند
اگرچه خانه آیینه است روی زمین
نفس کشیدن ما هیچ کس نمیداند
به غیر نرگس بیمار گلرخان صائب
علاج درد مرا هیچ کس نمیداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق و ناشناخته خود میپردازد. او میگوید که کسی از عشق و حال او خبر ندارد و فقط دلش است که رازهایش را میفهمد. او به تنهایی و دردهای ناشناختهاش اشاره میکند و تاکید میکند که هیچکس نمیتواند ارزش واقعی عشق و وفا را درک کند. شاعر همچنین به یکتایی خود و ارتباطش با جهان اشاره میکند و میگوید که زخمها و مشکلاتش برای دیگران قابل فهم نیست. در نهایت، او تنها کسی را میداند که میتواند دردهای او را درک کند: معشوقش.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیداند که چقدر به تو زیبایی میبخشم، همانطور که هیچ کس از راز عشق من و حال و روزم آگاه نیست.
هوش مصنوعی: هیچکس از افرادی که به وفا معروفاند، مرا نمیشناسد و هیچکس نیز نمیداند که من چه کردهام و چه ستمی به من شده است.
هوش مصنوعی: جز قلب تو که تنها کسی است که احساسات من را میفهمد، هیچکس دیگری از شدت شوق و عشق من آگاه نیست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه مردم جوهری به مصر ارزش زیادی میدهند، اما هیچ کس از ارزش واقعی یوسف ما آگاهی ندارد.
هوش مصنوعی: از خاکها و رنجهای یتیمان، ارزش و گوهر پایین نمیآید. چه شده است که کسی قدر وفا و Loyalty را نمیشناسد؟
هوش مصنوعی: جز من که در این درد و رنج سوختهام، هیچ کس نمیداند چه میزان شرم و حیا در دل دارد.
هوش مصنوعی: در این گلزار، تنها نسیم صبحگاهی میتواند زبان غنچههای بسته را بفهمد و دیگر کسی از آن خبر ندارد.
هوش مصنوعی: چشمهایش مانند سپری هستند که از تیر قضا و سرنوشت محافظت میکنند و هیچکس نمیداند که چگونه میتوان از بلاها و تقدیر خود جلوگیری کرد.
هوش مصنوعی: رازهای پنهان عالم در عالم خودشان نهفته است و هیچکس از آنچه که در درون تو میگذرد و محدودیتهای تو باخبر نیست.
هوش مصنوعی: در این محفل، تنها دلهایی که شکستهاند و زبان دارند، به جز زلفهای دو طرفه کسی را نمیشناسند.
هوش مصنوعی: عیبجویان و افرادی که به دیگران حسد میورزند، در واقع ناتوانی خود را با انتقاد از دیگران میپوشانند و هیچکس نمیتوانند آنچه درونشان است را درک کند.
هوش مصنوعی: از وعدههای تو گرههای متعدد و دشواری در دل من وجود دارد که هیچکس جز خودم از آنها خبر ندارد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه با همه چیز در یکپارچگی و هماهنگی شدم، به خاطر یکنواختیام هیچ کس نمیتواند مرا از خودم تشخیص دهد.
هوش مصنوعی: تنها نگار و حنا از زیبایی و ظرافت دست و پای کسی آگاهی دارند، و دیگران از آن خبر ندارند.
هوش مصنوعی: مانند موجی که در دریا به سواحل نمیرسد، هیچکس جایگاه من را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: این بیت بیانکننده این است که زندگی ما در این دنیا مانند یک آینه است که فقط تصویری از وجود ما را منعکس میکند، اما عمق وجود و احساسات ما برای هیچ کس قابل درک نیست.
هوش مصنوعی: جز نرگس بیمار، هیچکس دیگری نمیتواند درد من را درمان کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.