گنجور

 
صائب تبریزی

همیشه از دل من آه سرد می خیزد

ازین خرابه شب و روز گرد می خیزد

دلیر بر صف افتادگان عشق متاز

که جای گرد ازین خاک مرد می خیزد

ستاره سوختگان فیض صبح دریابند

ز سینه ای که ازو آه سرد می خیزد

دل رمیده من می دود ز سینه برون

ز ملک هستی هرکس که گرد می خیزد

ز تخم سوخته نشو و نما نمی آید

کجا ز سینه من داغ و درد می خیزد؟

زمین بادیه عشق شورشی دارد

که هرکه خیزد ازو هرزه گرد می خیزد

در آن حریم که باشد زبان شمع خموش

ز مصحف پر پروانه گرد می خیزد

سماع اهل دل از روی شادمانی نیست

سپند از سر آتش ز درد می خیزد

به روی خاک کشد تیغ خود چو سایه بید

به من کسی که به قصد نبرد می خیزد

کجا مقید همراه می شود صائب؟

سبکروی که چو خورشید فرد می خیزد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عرفی

دلی چو مشعل حسن تو فرد می خیزد

که چون فغان من از درد می خیزد

نه مرد بادهٔ عشقی ، وکر نه در طلبت

فغان ز جوش خم لاجورد می خیزد

مبین به عجز زلیخا، مصاف عشق است این

[...]

صائب تبریزی

به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد؟

ز یک نسیم چه مقدار گرد می خیزد؟

نگاه نرگس نیلوفری کشنده ترست

که فتنه از فلک لاجورد می خیزد

اگر چو صبح کشم آفتاب را در بر

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه