گنجور

 
صائب تبریزی

به ناله ای ز دل ما چه درد می خیزد؟

ز یک نسیم چه مقدار گرد می خیزد؟

نگاه نرگس نیلوفری کشنده ترست

که فتنه از فلک لاجورد می خیزد

اگر چو صبح کشم آفتاب را در بر

همان ز سینه من آه سرد می خیزد

چو شمع موی سرم آتشین به چشم آید

ز خاک سوختگان سبزه زرد می خیزد

سپهر سفله که باشد که دست من گیرد؟

ز خاک، مرد به امداد مرد می خیزد

خرابی دل ما لشکری نمی خواهد

ز نام سیل ازین خانه گرد می خیزد

نمی رسند به درد سخن سخن سنجان

وگرنه ناله صائب ز درد می خیزد