به روی خوب تو هرکس ز خواب برخیزد
اگر ستاره بود آفتاب برخیزد
چنین که چشم ترا خواب ناز سنگین است
عجب که صبح قیامت ز خواب برخیزد
همان قدر مرو ای مست ناز از سر من
که بوی سوختگی زین کباب برخیزد
غبار هستی من تا به جاست ممکن نیست
که از میان من و او حجاب برخیزد
ز فیض عشق به رخسار گریه پرور من
اگر غبار نشیند سحاب برخیزد
نبرد روشنی می سیاهی از دل ما
مگر ز عارض ساقی نقاب برخیزد
چنین که اختر اهل سخن زمین گیرست
عجب که گرد ز روی کتاب برخیزد
اگر به تربت مخمور، تاک دست نهد
ز خواب مرگ به بوی شراب برخیزد
فغان که قافله نوبهار کم فرصت
امان نداد که نرگس ز خواب برخیزد
غبار هستی من آنقدر گران خیزست
که از عذار تو طرف نقاب برخیزد
ازان خطی که روی تو خاست، نزدیک است
که آه از جگر آفتاب برخیزد
نخاست گوهر شادابی از جهان صائب
چگونه ابر ز بحر سراب برخیزد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و ناز عیسی تاخت میزند و از خواب سنگین و ناز او صحبت میکند. شاعر به قدرت عشق و راز و رمزهای وجودی اشاره میکند و درباره موانع و حجابهای میان انسانها و عشق صحبت میکند. غبار هستی و پیچیدگی آن، به عنوان چالشی در برابر روشنایی و عشق مطرح میشود. در نهایت، شاعر احساس میکند که زیبایی و عشق باید بیدار شوند و از خواب بیدار شوند، اما موانع و غبارهای موجود این امر را دشوار میسازند. شعر به ترکیب مفاهیمی چون عشق، زیبایی، خواب و حقیقت پرداخته و تصویرسازیهای شاعرانه را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی تو نگاه کند، اگر هم مانند ستارهای درخشان باشد، باید مانند آفتابی تابناک بیدار شود و برآید.
هوش مصنوعی: چنین که چشمان تو به خواب عمیقی رفته است، جالب است که روز قیامت از خواب بیدار میشوی.
هوش مصنوعی: ای دل، از من دور شو و به حال خودت فکر کن، چون بوی سوختگی از کباب بلند شده است و حال من نیز به تنگ آمده.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وجود من پابرجاست، نمیتوان مانع و فاصلهای که بین من و او قرار دارد را از بین برد.
هوش مصنوعی: از نعمت عشق، چهره من پر از اشک شده است و اگر غباری روی آن بنشیند، مانند ابرهایی که باران میبارند، برخیزد و شروع به باریدن میکند.
هوش مصنوعی: مبارزهای میان روشنی و تاریکی در درون ما شکل میگیرد، مگر این که نقاب از چهرهی ساقی برداشته شود.
هوش مصنوعی: اینگونه که ستارهٔ اهل ادب و سخن خاموش و زمینگیر شده است، عجیب نیست که گرد و غباری از روی کتابها بلند شود.
هوش مصنوعی: اگر دستش به خاکی که شراب در آن است برسد، از خواب مرگ بیدار میشود و به خاطر بوی شراب به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: آه که کاروان بهار، زمانی برای آرامش نگذارده و فرصت نداد تا نرگس از خواب بیدار شود.
هوش مصنوعی: وجود من به اندازهای سنگین و دودهدار است که حتی زیبایی چهرهات هم نمیتواند آن را از بین ببرد و بازتابش را نشان دهد.
هوش مصنوعی: از آن خطی که بر روی چهرهات نقش بسته، به زودی آهی از دل آفتاب بلند خواهد شد.
هوش مصنوعی: صائب، میگوید: چگونه ممکن است که شادی و زیبایی از جهان بیرون بیاید، در حالی که مانند ابرهایی که از دریاهای سراب برمیخیزند، تنها ظاهر زیبایی دارند و در واقع چیزی واقعی نیستند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر ز پیش جمالت نقاب برخیزد
ز ذره ذره هزار آفتاب برخیزد
جهان ز فتنهٔ بیدار رستخیز شود
چو چشم نیمخمارش ز خواب برخیزد
به مجلسی که زند خنده لعل میگونش
[...]
سپیده دم که جهانی ز خواب برخیزد
نقاب شب ز رخ آفتاب برخیزد
ز باد صبح که بر اوج آسمان گذرد
ز روی شاهد مشرق نقاب برخیزد
رود به راه رهاوی رباب مطرب صبح
[...]
خوش آن شبی که ز رویش نقاب برخیزد
گشاده روی سحرگه ز خواب برخیزد
علیالصباح نشیند چو مه به مجلس می
شبانه با رخ چون آفتاب برخیزد
ز تاب می گل رویش چنان برافروزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.