ز بس که سنگ ملامت فلک به کارم کرد
نهفته در جگر سنگ چون شرارم کرد
برس به داد من ای ساقی گران تمکین
که توبه منفعل از روی نوبهارم کرد
ز آب من جگر تشنه ای نشد سیراب
چه سود ازین که فلک لعل آبدارم کرد؟
ز برگریز مرا چون شکوفه باکی نیست
که پیشتر ز خزان خرج نوبهارم کرد
چه کرده بود دل شیشه جان من، که قضا
ز روی سخت فلک آهنین حصارم کرد
ازان محیط گرامی همین خبر دارم
که همچو سیل سبکسیر بیقرارم کرد
دویده بود به عالم سبک عنانی من
گران رکابی درد تو پایدارم کرد
لبش به یک سخن تلخ ساخت بیدارم
ز تلخی این می پر زور هوشیارم کرد
ز حرف شکوه لبم بود تیغ زهرآلود
به یک تبسم دزدیده شرمسارم کرد
ز کم عیاری من سکه روی می تابید
گداز بوته عشق تو خوش عیارم کرد
مرا به حال خود ای عشق بیش ازین مگذار
که بیغمی یکی از اهل روزگارم کرد!
همان ز پرده دل گشت جلوه گر صائب
کسی که خون به دل از درد انتظارم کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از مشکلات و دردهای ناشی از سرنوشت و ملامتهای زمانه شکایت میکند. او احساس میکند که تحت فشارهای سخت زندگی، قلبش مانند سنگ شده و دلش از درد فراق معشوق میسوزد. شاعر از ساقی میخواهد که به او کمک کند و از دردهایش کاسته شود. او به یاد میآورد که چگونه عشق معشوقش، حال و روزش را تغییر داده و حالا به شدت از تنهایی و بیکسی رنج میبرد. در نهایت، شاعر احساس میکند که عشق او را در وضعیت ناامیدی و انتظار قرار داده و از خدا میخواهد که او را در این حال رها نکند.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه آسمان خیلی به من سرزنش کرده و مرا در رنج و سختی قرار داده، در عمق وجودم مانند یک آتش پنهان، داغ و سوزان هستم.
هوش مصنوعی: ای ساقی عزیز و با وقار، به کمک من بیا، چون توبهام تحت تأثیر زیبایی و جوانیام دچار تزلزل شده است.
هوش مصنوعی: من از آب خودم نتوانستهام کسی را سیراب کنم، پس چه فایده دارد که آسمان برای من سنگی گرانبها آورد؟
هوش مصنوعی: از اینکه مرا به مانند شکوفه از شاخه میاندازند، نگران نیستم، زیرا قبلاً خزانی که گذشت، من را برای بهار آینده آماده کرده است.
هوش مصنوعی: دل من که مانند شیشه است، چه گناهی کرده که سرنوشت به سختی و بیرحمی دنیای بی رحم و فلک، مرا در حصاری آهنین محبوس کرده است.
هوش مصنوعی: از آن محیط عزیز خبر دارم که مانند یک سیل تند و بیقراری مرا تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: من با شتاب و بیوقفه به دنیا دویدهام و حالا گرانی بار درد تو، مرا در این مسیر ثابت و پایدار کرده است.
هوش مصنوعی: لبخندش با یک کلمه تلخ، من را از خواب بیدار کرد و تلخی این می، مرا هوشیارتر کرد.
هوش مصنوعی: حرف نازک و زیبا از لبانم مانند تیغی سمی است که با یک لبخند دزدکی باعث شرمندگیام میشود.
هوش مصنوعی: از کمارزشی و بیعرضگی من، سکهای که رویش میدرخشید، به خاطر عشق تو تبدیل به فلزی با ارزش و خوب شد.
هوش مصنوعی: ای عشق، مرا تنها بگذار و بیشتر از این به حال من رسیدگی نکن، چون غم و اندوهی که بر من سایه افکنده، مرا مثل کسی کرده که در این دنیا بیخبر و بیتوجه است.
هوش مصنوعی: کسی که درد انتظار باعث شده تا قلبم را خونین کند، اکنون از عمق احساساتم ظاهر شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد
سحر دماندن پیری سمن بهارم کرد
به رنگ دیدهٔ یعقوب حیرتی دارم
که میتوان نمک خوان انتظارم کرد
تعلق نفسم سوخت تا کجا نالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.