ز نقشهای غریب آنچه جام جم دارد
دل شکسته ما بی زیاد و کم دارد
ز صدق و کذب سخن سنج را گزیری نیست
چو صبح تیغ جهانگیر ما دو دم دارد
کدام روز که صد بت نمی تراشد دل؟
خوشا حضور برهمن که یک صنم دارد
کسی که در گره افکنده است کار مرا
هزار ناخن تدبیر دست کم دارد
زبان دراز به خون غوطه می زند آخر
زبان تیغ ز جوهر همین رقم دارد
سبکسری که مدارش بود به پرگویی
همیشه سر به ته تیغ چون قلم دارد
کسی ز سعی به جایی نمی رسد صائب
وگرنه دل ز تردد چه پای کم دارد؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات و دغدغههای شاعر میپردازد. او به شکستن دلهای انسانی اشاره میکند که در دل خود حقایق و دروغها را نمیتواند از هم تفکیک کند. شاعر به روزهایی فکر میکند که هیچ بت و معبودی وجود ندارد و حضور یک معبود را میستاید. او همچنین به دشواریهایی که در زندگی دارد و به کارهایی که دیگران برای او انجام میدهند اشاره میکند. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که صرف تلاش و کوشش کافی نیست و در لحظات تردید، انسانها با مشکلات و چالشهای زیادی مواجه میشوند.
هوش مصنوعی: از طرحهای عجیب و جالبی که در جام جم وجود دارد، دل شکسته ما هیچ کم و زیادی ندارد.
هوش مصنوعی: در میان صداقت و دروغ، انتخاب برای سخنسنج سخت است، زیرا مانند صبح که نورش جهشی قوی دارد، ما نیز دو حالت متفاوت داریم.
هوش مصنوعی: هر روز که دل پر از عشق و زیبایی نباشد، روز خوشی نیست. خوشا به حال کسی که فقط یک معبود دارد و توجهش به او معطوف است.
هوش مصنوعی: کسی که سبب مشکلات من شده، حتی با تلاش زیادی که میکند، هنوز هم قدرت کمتری نسبت به موقعیت من دارد.
هوش مصنوعی: زبان بلند و بیپرده در آخر به خونی آغشته میشود، زیرا که تیغ از جنس خود همین کلام است.
هوش مصنوعی: سبکسرها که همیشه در پرگویی و هذیانگویی خود غرقاند، مانند قلمیاند که همواره نوک تیز و برندهای دارد.
هوش مصنوعی: افرادی که تنها با تلاش و کوشش به نتیجهای نمیرسند، در واقع باید بدانند که دل اگر دچار بیقراری و تردید باشد، هیچ چیز کم ندارد و همیشه در پی هدفش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم زدرد تو خون شدترا چه غم دارد
نه عشق تو چو منی در زمانه کم دارد
مرا بعشوه ازین بیش در جوال مکن
که دل چو وعده تو پای در عدم دارد
ز روی خوب تو دانی که بر تواند خورد؟
[...]
هنر بباید و رادی و مردمی و خرد
بزرگزاده نه آنست کو درم دارد
ز مال و جاه ندارد تمتعی هرگز
کسیکه بازوی ظلم و سر ستم دارد
خوشا کسیکه ازو بد بهیچکس نرسد
[...]
مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد
بدین مشابه گدا را که محترم دارد
ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین
که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد
بیاد روی تو جامی که داردم ساقی
[...]
دلی که غیب نمای است و جامِ جم دارد
ز خاتمی که دمی گم شود، چه غم دارد؟
به خَطُّ و خالِ گدایان مده خزینهٔ دل
به دستِ شاهوَشی دِه که محترم دارد
نه هر درخت تحمّل کند جفایِ خزان
[...]
خدنگ غمزه و ابرو کمان به هم دارد
اگر کشد من بیچاره را چه غم دارد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.