من آن نیم که ز درد گران کنم فریاد
ز سنگلاخ چو آب روان کنم فریاد
چنین که گوش گل از شبنم است پرسیماب
چه لازم است درین گلستان کنم فریاد؟
ز گرد سرمه نفس گیر می شود آواز
چه حاصل است که در اصفهان کنم فریاد؟
کنم چو ریگ روان نرم نرم راهی قطع
جرس نیم که به چندین زبان کنم فریاد
ز وصل بیش ز هجرست بیقراری من
به نوبهار فزون از خزان کنم فریاد
ز قطع راه مرا نیست شکوه ای چو جرس
ز ایستادگی کاروان کنم فریاد
صدا بلند نسازد ز من کشاکش دهر
کمان نیم که ز زور آواران کنم فریاد
نمی رسد چو به دامان دادرس دستم
گه از زمین و گه از آسمان کنم فریاد
گل از چمن شد و بلبل گذشت و رفت بهار
ز دوری که من بی زبان کنم فریاد؟
نمی شود دل مجنون من تهی از درد
اگر چو سلسله با صد دهان کنم فریاد
ز درد نیست مرا شکوه ای چو بیدردان
که از طبیب من ناتوان کنم فریاد
ز من چو کوه نخیزد صدا به تنهایی
مگر به همدمی دیگران کنم فریاد
کجاست سلسله جنبان ناله ای صائب؟
که همچو چنگ به چندین زبان کنم فریاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: سخن از شاعری است که از دردی عمیق و احساس تنهایی خود صحبت میکند. او به شکل استعاری بیان میکند که فریادش به مانند آب روان و جرس نیست و تنها نیست که بتواند صدایش را بلند کند. در گلستان و طبیعت، از بیکسی و دوری محبوبش گله میکند و میگوید که صدایش به جایی نمیرسد. او احساس میکند که در درونش دردی وجود دارد که برای بیان آن نیاز به همدمی دارد. در نهایت، به دنبال شخصی میگردد که به نالهاش گوش دهد و در واقع او را درک کند.
هوش مصنوعی: من از آن دسته افرادی هستم که در مواجهه با درد و رنج به شدت احساساتی میشوم و از دلخوشیها و ناامیدیها فریاد میزنم. مانند آب که از سنگلاخها عبور میکند و به حرکت در میآید، من نیز تلاش میکنم تا در برابر مشکلات و سختیها از خود صدایی بلند کنم.
هوش مصنوعی: اینکه گل با وجود شبنم به زیبایی خود ادامه میدهد، نشان میدهد که چه نیازی به فریاد زدن در این باغ وجود دارد؟ یعنی در این فضای زیبا و آرام، نه نیاز به اعتراض است و نه دلیلی برای هیاهو.
هوش مصنوعی: آواز دلنواز از میان گرد و غبار سرمه بهسختی به گوش میرسد. چه فایدهای دارد که در اصفهان فریاد بزنم؟
هوش مصنوعی: به آرامی و نرمی مانند ریگ روان، راهی را ایجاد میکنم که صدای زنگ قطع شود، تا بتوانم فریادهایم را به چندین زبان بیان کنم.
هوش مصنوعی: من از دوری تو بیشتر در دل بیتابم، و در فصل بهار فریاد میزنم که این بیقراریام از همه فصلهای خزان بیشتر است.
هوش مصنوعی: من از این که در مسیرم مانع ایجاد شده، ناراحت نیستم؛ چرا که مانند زنگزدهای که از توقف کاروان خبر میدهد، فریاد میزنم.
هوش مصنوعی: صدا و فریاد من از سختیهای زندگی بلند نخواهد شد، چون من مثل کمان ناتوان هستم که نمیتوانم از شدت فشارها و مشکلات به اعتراض و فریاد بلند برآیم.
هوش مصنوعی: وقتی که به کسی که میتواند کمکم کند دسترسی ندارم، از زمین و آسمان فریاد میزنم و کمک میطلبم.
هوش مصنوعی: گل از چمن رویید و بلبل هم از آنجا گذشت و رفت. بهار که به خاطر دوری تو آمده، من چه کنم که بیزبانم و نمیتوانم فریاد بزنم؟
هوش مصنوعی: دل مجنون من هرگز نمیتواند از درد خالی باشد؛ حتی اگر با صد صدا فریاد بزنم.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که دارم، شکایتی ندارم مانند کسانی که دردی ندارند. نمیتوانم برای درمان خود کمک بگیرم، چون هیچکس نمیتواند به من یاری رساند.
هوش مصنوعی: من وقتی تنها هستم، مانند کوه صدایی از من برنمیخیزد، مگر اینکه در کنار دیگران باشم و با هم فریاد بزنیم.
هوش مصنوعی: کجا جایی است که فردی بتواند به کمک نالههای من، صدای مرا به چندین زبان به گوش دیگران برساند؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.