ز خنده بر جگر حشر داشت (حق) نمک
به فتنه جنبش مژگان او زبان می داد
دماغ پر زدنم نیست، کاشکی صیاد
وظیفه قفسم را به آشیان می داد
ز آشنایی گل مانع است بلبل را
درین دو هفته خدا مرگ باغبان می داد!
رقیب خام به ما عرض داغها می کرد
ز سادگی گل کاغذ به باغبان می داد
مرا کسی که ز چاه عدم برون آورد
چو سیل سرچه به این تیره خاکدان می داد؟
شب گذشته به این روز رستخیز گذاشت
لبی که بوسه بر آن خاک آستان می داد
کجا شد آنهمه نسبت، کجا شد آنهمه قرب؟
که شانه سر زلفش به من زبان می داد
چو صائب این غزل تازه را رقم می زد
هزار بوسه به کلک شکر زبان می داد
به دست ابروی او چون قضا کمان می داد
قدر به دست سویدای دل نشان می داد
من آن زمان که به گرد سر تو می گشتم
برای یک پر پروانه شمع جان می داد
چو پا به بخت خود و اعتبار خویش زدم
به روی دست، مرا سرو آشیان می داد
هزار جان به لب بوسه داده برمی گشت
صلای بوسه گر آن شکرین دهان می داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و عاشقانه شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر از زیبایی و جذابیت معشوق خود و تأثیرات آن بر خود صحبت میکند. او به احساسات درونیاش اشاره میکند و از سختیهای عشق، جدایی و دلتنگی میگوید. هر بیت غزل نشاندهنده تمنا، درد و عشق شاعر است که در دنیای عشق و زیبایی غرق شده و در عین حال متوجه پیچیدگیهای این احساسات است. او یادآور حفاظت از عشق و ارتباط عمیقش با معشوقش میشود.
هوش مصنوعی: از خوشحالی و شیطنت چشمان او، حق باعث شد که تنش طعنهآمیز شود و در دل فتنهای را ایجاد کند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم پرواز کنم و آرزو دارم که صیاد به جای قفس، خانهام را به من برگرداند.
هوش مصنوعی: بلبل در این دو هفته به دلیل آشنایی با گل، دیگر نمیتواند خوب آواز بخواند، انگار خدا میخواست که باغبان بمیرد!
هوش مصنوعی: رقیب بیخبر از حال ما، با سادگیاش ما را از مشکلات و ناراحتیها مطلع میساخت و به باغبان اجازه میداد که گلهای کاغذی را به باغ بیاورد.
هوش مصنوعی: مرا کسی که از چاه عدم نجاتم داد و مانند سیل به این دنیای تیره و خاکی آورد، چه کسی است؟
هوش مصنوعی: در شب گذشته، کسی که لبهایش بر خاک آستان مینهاد، به روز قیامت فکر کرد.
هوش مصنوعی: کجا رفت آن همه روابط و نزدیکیها؟ کجا رفت آن همه صمیمیت؟ وقتی که موی سرش به من پیام میداد و با من سخن میگفت.
هوش مصنوعی: وقتی صائب این غزل زیبا را مینوشت، با هر خطی که میکشید، هزاران بوسه به قلم شیرینش میداد.
هوش مصنوعی: ابروی او مانند قضا و قدر، کمانی است که در دست دارد و به دل من، نشانهای از عشق و محبت نشان میدهد.
هوش مصنوعی: در زمانی که به دور تو میچرخیدم و به خاطر تو به بهای یک پر پروانه جان میدادم.
هوش مصنوعی: زمانی که به سرنوشت و اعتبار خود پیشرفتم و به زمین ایستادم، به من فرصتی داده شد که شبیه سرو، درختی خوشقد و قامت و سرجمع زندگی کنم.
هوش مصنوعی: اگر آن لبهای شیرین بوسهای به من میداد، هزار بار جانم را به لب میرساندم و باز میگشتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.