لاله از رشک رخت خون جگر می گرید
آتش از گرمی خوی تو شرر می گرید
حلقه زد تا خط شبرنگ به گرد رخ او
هاله چون حلقه ماتم به قمر می گرید
سنگ را گریه به جان سختی فرهاد آید
آن نه چشمه است که در کوه و کمر می گرید
بر تهیدستی خود پیش در سیرابش
سر به دامان صدف مانده گهر می گرید
نیستم شمع که یکرنگ بود گریه من
هر سر مو به تنم رنگ دگر می گرید
دیده گریه شناسی اگرت در سر هست
شمع بسیار به درد و به اثر می گرید
بنمایید به جز آینه و آب، کسی
که به دنبال سرم روز سفر می گرید
بر سر سوختگان گریه گرمی سر کن
شمع در ماتم پروانه شرر می گرید
شرمت آید که بری ابر بهاری را نام
گر ببینی تو که صائب چه قدر می گرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.