عاشق دلشده هرچند که آواز دهد
کوه تمکین تو مشکل که صدا باز دهد
راه در خلوت وصل تو سپندی دارد
که ز خاکستر خود سرمه به آواز دهد
صیدبندی که ازو چشم رهایی دارم
چشم را مشکل اگر رخصت پرواز دهد
عاشق از کاوش آن غمزه نمی اندیشد
کبک ما سینه خود طرح به شهباز دهد
تا بود زنده، کبابش ز دل خود باشد
هرکه را ساغری آن دلبر طناز دهد
تو که از دیدن کف حوصله را می بازی
به تو چون سینه دریا گهر راز دهد؟
دل مصفا شود از زخم زبان، جا دارد
شمع صد بوسه اگر بر دهن گاز دهد
دهن خویش به دشنام میالا زنهار
کاین زر قلب به هرکس که دهی باز دهد
مطلب از دگران روشنی دل صائب
که دلت را نفس سوخته پرداز دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل نه تنها ز فراق تو فغان ساز دهد
رفتن عکس تو از آینه آواز دهد
مغز جان سوخت ز سودا و به کام تو هنوز
زهر رسوایی ما چاشنی راز دهد
خاک خون باد که در معرض آثار وجود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.