خط شبرنگ چه با آن رخ پرنور کند؟
برق را ابر محال است که مستور کند
پیش آن کان ملاحت دهن خوبان چیست؟
در نمکزار، نمکدان چه قدر شور کند؟
ادب عشق مرا در حرم وصل گداخت
وقت آن خوش که تماشای تو از دور کند
پرده صبح نقاب رخ خورشید نشد
چون نهان داغ مرا مرهم کافور کند؟
دل پرخون چه پر و بال گشاید در جسم؟
دانه چون نشو و نما در دهن مور کند؟
چشم خورشید ز نظاره او آب آورد
نگه خیره چه با آن رخ پر نور کند؟
می کند گریه مستانه مرا با دل تنگ
آنچه با شیشه نازک می پرزور کند
به لب خشک مکن عیب من تشنه جگر
کاین سفالی است که خون در دل فغفور کند
خانه را با سپر موم کند زآتش حفظ
هرکه شیرین دهن خلق چو زنبور کند
نتوانست کند نکهت خود را گل جمع
دل صد چاک چسان را ز تو مستور کند؟
از وصال تو نصیبش جگر پرخون بود
تا فراق تو چه با صائب مهجور کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.