گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را

که چو یعقوب درین کار نظر می بازد

نیست امروز نظر بازی صائب با اشک

عمرها رفت که با گریه نظر می بازد

چه عجب دل اگر از شوق جگر می بازد؟

نقد جان را به سر شعله شرر می بازد

پیش ما سوخته جانان که نظر می بازیم

حرف پروانه مگویید که پر می بازد

پاس گفتار نگهبان حیات ابدست

شمع از تیز زبانی است که سر می بازد

چون ز فرهاد نگیرم سند جان سختی؟

من که از تاب غمم کوه کمر می بازد

نتوان همچو خضر آب به تنهایی خورد

تشنه ما به لب بحر جگر می بازد

 
sunny dark_mode