گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پای بر چرخ نهد هرکه ز سر می‌گذرد

رشته چون بی‌گره افتد ز گهر می‌گذرد

جگر شیر نداری سفر عشق مکن

سبزه تیغ در این ره ز کمر می‌گذرد

در بیابان فنا قافلهٔ شوق من است

کاروانی که غبارش ز خبر می‌گذرد

دل دشمن به تهیدستی من می‌سوزد

برق از این مزرعه با دیدهٔ تر می‌گذرد

گرمی لاله‌رخان قابل دل بستن نیست

که به یک چشم زدن همچو شرر می‌گذرد

در چنین فصل که نم در قدح شبنم نیست

خار دیوار تو را آب ز سر می‌گذرد

غنچهٔ زنده‌دلی در دل شب می‌خندد

فیض، آبی است که از جوی سحر می‌گذرد

عارفان از سخن سرد پریشان نشوند

عمر گل در قدم باد سحر می‌گذرد

نسبت دامن پاک تو به گل محض خطاست

که سخن در صدف پاک گهر می‌گذرد

چون صدف مهر خموشی نزند بر لب خویش؟

سخن صائب پاکیزه‌گهر می‌گذرد

 
 
 
صائب تبریزی

همین شعر » بیت ۱

پای بر چرخ نهد هرکه ز سر می‌گذرد

رشته چون بی‌گره افتد ز گهر می‌گذرد

وفایی شوشتری

آخرین گفته ی نور دل لیلا این بود

«پای بر عرش نهد هر که زسر می گذرد»

مشاهدهٔ ۵ نقل قول دیگر در همین شعر
عطار

دم عیسی است که با باد سحر می‌گذرد

وآب خضر است که بر روی خضر می‌گذرد

عمر اگرچه گذران است عجب می‌دارم

با چنان باد و چنین آب اگر می‌گذرد

می‌ندانم که ز فردوس صبا بهر چه کار

[...]

نسیمی

کیست آن سرو که بر راه گذر می‌گذرد

نور چشم است که بر اهل نظر می‌گذرد

درد دل بین که طبیب از سر حسرت ما را

خسته، افتاده همی‌بیند و در می‌گذرد

غرق دریای سرشکم عجب این کز غم تو

[...]

بیدل دهلوی

عرق‌آلوده جمالی ز نظر می‌گذرد

کزحیا چون عرقم آب ز سر می‌گذرد

کیست از شوخی رنگ تو نبازد طاقت

آب یاقوت هم اینجا ز جگر می‌گذرد

خط مسطر نشود مانع جولان قلم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
وفایی شوشتری

گر از این واقعه اشکت ز بصر می گذرد

قدر این قطره ز دریای گهر می گذرد

می دهد آهت از این غم به شبستان لحد

نور شمعی که زخورشید و قمر می گذرد

آه از آن شب که حسین گفت به یاران فردا

[...]

نیر تبریزی

هر شب از یاد خطت از جگر سوختگان

دود آه است که بر دور قمر می‌گذرد

چشم خونبارهٔ ما آینهٔ طلعت تست

تا بدانی که چه بر اهل نظر می‌گذرد

من همان روز که رفتار تو دیدم گفتم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه