تمنا از دل اهل هوس بیرون نمی آید
که حرص شهد از جان مگس بیرون نمی آید
به مرگ از قید تن، تن پروران را نیست آزادی
که مرغ بی پر و بال از قفس بیرون نمی آیی
زخط کوتاه شد از کوی او پای هوسناکان
که شب تاریک چون گردد مگس بیرون نمی آید
در آن وادی که من چون نقش پا از کاروان ماندم
زبیم راهزن بانگ جرس بیرون نمی آید
در آن محفل که من بردارم از لب مهر خاموشی
صدا غیر از سپند از هیچ کس بیرون نمی آید
پریشان کرد سیر باغ اوراق حواسم را
خوشا مرغی که از کنج قفس بیرون نمی آید
مگر بال و پر موجی به فریادش رسد، ورنه
به دست و پا زدن از بحر خس بیرون نمی آید
زعاجزنالی خود یافتم آن گنج پنهان را
که از دل ناله بی فریادرس بیرون نمی آید
حرامش باد رسوایی، حلالش باد مستوری
می آشامی که از بیم عسس بیرون نمی آید
چو افتادی به بحر عشق دست و پا مزن صائب
که از دریای آتش خار و خس بیرون نمی آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان حقیقتهایی در مورد عشق و آرزوها میپردازد. او به این نکته اشاره میکند که تمنا و آرزوها از دل کسانی که گرفتار شهوت هستند، به راحتی بیرون نمیآید و مانند مگسی که نمیتواند از قید خود آزاد شود، انسانها نیز به راحتی نمیتوانند از قید و بندهای دنیوی رها شوند. شاعر در ادامه اشاره میکند که در محافلی که عشق و محبت حاکم است، صدا و نالهاش به گوش کسی نمیرسد و تنها در درون خود با احساساتش میجنگد. در نهایت، او به مخاطب میگوید وقتی به دریا و عمق عشق میافتی، تلاش برای نجات خود فایدهای ندارد، زیرا عشق مانند دریای آتش میباشد که تنها درد و نافرجامی به همراه دارد. شاعر در این اشعار از تضاد بین آزادی و قید و بندها و نیز عشق و درد سخن میگوید.
هوش مصنوعی: خواسته و خواهش از دل کسانی که فقط به لذتهای دنیوی فکر میکنند، نمیتواند به حقیقیترین شکل خود بروز کند. مانند اینکه حریص بودن مگس برای شهد، ناشی از ذات اوست و نمیتواند از خود بیرون بیاید.
هوش مصنوعی: آزاد شدن از محدودیتها و مشکلات بدنی، برای کسانی که فقط به لذتهای مادی وابستهاند، ممکن نیست. همانطور که یک پرنده بدون پر و بال نمیتواند از قفس خارج شود، آنها نیز نمیتوانند از بندهای دنیوی رها شوند.
هوش مصنوعی: کوتاهی خط نشان میدهد که عشق و جذابیت کسانی که به آنها دل بستهایم، مانع از خروج ما از مسیر صحیح شده است. در تاریکی شب، مانند مگس که از تاریکی نمیتواند بیرون بیاید، ما نیز در این تاریکی گرفتار شدهایم و نمیتوانیم به راحتی خارج شویم.
هوش مصنوعی: در آن منطقهای که من مانند ردپایی از کاروان جا ماندهام، صدای جرس و نشانهی راهزن به گوش نمیرسد.
هوش مصنوعی: در آن جمعی که من در آن حضور دارم و لبهای محبت و سکوت را برمیدارم، جز از عشق و محبت، صدای دیگری از کسی شنیده نمیشود.
هوش مصنوعی: دل و حواسم را آشفته کرده است، ولی خوشا به حال پرندهای که از گوشه قفس بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: اگر امواج دریا به کمکش نیایند، او هر چقدر هم که تلاش کند و دست و پا بزند، از دریا نجات نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: در دل خود، گنجی پنهان یافتم که از درد و نالههایم بدون هیچ فریاد و کمکی بیرون نمیآید.
هوش مصنوعی: نابودی و رسوایی برایش خوب نیست، اما پنهان بودنش جای تقدیر دارد. او مینوشد، اما به خاطر نگران بودن از مأموران، در مکانهایی که ممکن است دیده شود ظاهر نمیشود.
هوش مصنوعی: وقتی در عشق غرق شدی، تلاش نکن که خودت را نجات بدهی، زیرا از آتش عشق تنها خار و خس بیرون نمیآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.