به آیین تمام از خُم شراب صاف میآید
عجب فوج پریزادی ز کوه قاف میآید!
اگر از پرده شب ظلمت غفلت هوا گیرد
ز خط هم آن ستمگر بر سر انصاف میآید
مخور بر دل مرا تا برخوری از فکر رنگینم
که از مینای بر هم خورده می ناصاف میآید
اگر آب حیات معنیم ریزند در ساغر
به چشم وحشتم موج سراب لاف میآید
تراوش میکند خونیندلی از مهر خاموشی
که آهوی ختن را بوی مشک از ناف میآید
پرد از چهره رنگ بوالهوس از دیدن عاشق
زر مغشوش لرزان در کف صراف میآید
مرا دارد تماشای تو از گلزار مستغنی
کجا در دیده اهل بهشت اعراف میآید؟
به این آتش زبانی عاجزم در شکر بیدادش
دل من کی برون از عهده الطاف میآید؟
ز سنگ خاره دارم چار بالش چون شرر صائب
ز بس سنگ ملامت بر من از اطراف میآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالات و احساسات عمیق شاعر درباره عشق، زیبایی و درد ناشی از جدایی میپردازد. شاعر با استفاده از نمادهای مختلف، همچون شراب و آهوی ختن، به بیان شور و شوق عاشقانه و همچنین غم و تنهایی میپردازد. او به تضادهای موجود در عشق اشاره میکند و از زخمهای عاطفی و قدرت تخریب آن میگوید. در نهایت، شاعر به ناکامی در ابراز احساسات و دشواریهای روحی ناشی از عشق اشاره کرده و ناتوانی خود را در تحمل درد و زیبایی توصیف میکند.
هوش مصنوعی: شراب خوش طعم از ظرفی تزکیه شده میریزد و جالب اینجاست که گروهی از پریان از کوه قاف به سمت ما میآیند!
هوش مصنوعی: اگر شب با بیخیالی و تاریکیاش انسان را غافل کند، حتی ستمگران نیز به عدالت و انصاف روی میآورند.
هوش مصنوعی: به دلم آسیب نرسان، چرا که به خاطر افکار رنگارنگم دچار تلاطم هستم و این بینظمی مانند مینا یا شیشهی شکسته است که از آن بیرون میریزد.
هوش مصنوعی: اگر آب زندگی را در لیوان بریزند، در چشمان من، هراس و ترس به شکل امواج کاذب به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: دلهای غمگین از عشق و سکوت، احساساتی را بروز میدهند و مانند عطری که از یک آهو در سرزمین ختن برمیخیزد، عشق و حسرت در فضا پخش میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف حالتی میپردازد که عشق و زیبایی در چهرهی یک معشوق نمایان میشود. چهرهی او به گونهای است که نشاندهندهی جذابیت و فریبندگی است، و این حالتی از عشق و شهوت را در بیننده به وجود میآورد. همچنین، اشارهای به حس بیقرار و ناپایداری دارد که مانند یک سکهی زر در دستان یک صراف است، نمادی از ارزش و زیبایی که همواره در حال تغییر و لرزش است.
هوش مصنوعی: من به تماشای تو در باغی مشغولم که نیازی به هیچ چیز دیگر ندارم، کجا ممکن است در نگاه مردم بهشتی، حالت خاصی از حیرت و شگفتی روی دهد؟
هوش مصنوعی: من در برابر این آتش، زبانم ناتوان است و نمیتوانم در وصف ناملایمتهایش سخن بگویم. آیا دل من قادر است از عهدهی مهربانیها و لطفهای او برآید؟
هوش مصنوعی: من بر روی سنگهای سخت و خارا نشستهام و برای خود چهار بالش درست کردهام. مانند شرر و جرقه، به خاطر تحمل شدید ملامتی که از طرف مردم بر من میبارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشارت کز لب ساقی دگر می صاف میآید
صفای سینه داده بر سر انصاف میآید
رسید این مژده از بالا بشارت ده حریفان را
که عنقای می صافی ز کوه قاف میآید
همه عالم ز یک می مست لیکن اختلافی هست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.