به عنوانی از ان لب خط جان پرور برون آمد
که بیتابانه آه از سینه کوثر برون آمد
زبی پروایی چشم سیه مست، از غبار خط
به روی پادشاه حسن او لشکر برون آمد
مگر دست دعای ما، رقیبان را فنا سازد
که شمشیر تغافل سخت بیجوهر برون آمد
زحرمان من از وصل تو غواصی خبر دارد
که از دریای گوهر خیز، بی گوهر برون آمد
گلی کز جستجویش می زدم بر هر دو عالم را
به اندک کاوشی از زیر بال و پر برون آمد
مباش از تیره بختی دلگران گر بینشی داری
که اخگر شسته رو از زیر خاکستر برون آمد
وطن هر چند دلگیرست بر غربت شرف دارد
دلش سوراخ شد تا از وطن گوهر برون آمد
نیفتی تا به دام عشق هرگز باورت ناید
که بال مور ما از جذبه شکر برون آمد
از ان از گوشه میخانه صائب برنمی آید
که آنجا می توان از خود به یک ساغر برون آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به دور خط زشرم آن لعل جان پرور برون آمد
زجذب طوطیان از بند نی، شکر برون آمد
زخط عالم سیه شد در نظر آن خال موزون را
سرآید عمر موری را که بال و پر برون آمد
نگاهش تا زمژگان تاخت بیرون سوخت عالم را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.