به دور خط زشرم آن لعل جان پرور برون آمد
زجذب طوطیان از بند نی، شکر برون آمد
زخط عالم سیه شد در نظر آن خال موزون را
سرآید عمر موری را که بال و پر برون آمد
نگاهش تا زمژگان تاخت بیرون سوخت عالم را
عجب آتش عنانی از صف محشر برون آمد
نه امروز از خرابات مغان مخمور می آیم
مکرر ساغرم لب تشنه از کوثر برون آمد
چو قسمت نیست، از اقبال کاری برنمی آید
زظلمت با دهان خشک اسکندر برون آمد
مگردان روی از بخت سیه گر بینشی داری
که اخگر شسته رو از زیر خاکستر برون آمد
زفکر عاقبت دریای خون شد قطره ام صائب
که از بحر صدف می بایدم گوهر برون آمد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و جذابیت یک معشوق میپردازد که با چهرهاش دنیای سیاه را روشن میکند. شاعر از لحظات پرشکوهی سخن میگوید که از جمال معشوق نشات میگیرد و به زیباییهایی اشاره میکند که از دل تاریکیها بیرون آمدهاند. او همچنین از جستجوی خوشبختی و حسرتهای ناشی از تلاشهای بینتیجهاش میگوید. در نهایت، اشارهای به اندیشههایش در مورد زندگی و حقیقت وجود دارد، که باید از آن زیباترین ارزشها را استخراج کند.
هوش مصنوعی: دور آن خط زیبا که نشانه شرم است، لعل جانپرور درخشانی از آن بیرون آمد. بهگونهای که طوطیان از بند نی رها شده و شکر بهخارج آمده است.
هوش مصنوعی: در نگاه شخصی، خطی که نشان دهنده جهل و نادانی است، سایهای بر چهرهی زیبای محبوبش میاندازد. زمان حیات یک موری که پر و بالش را به نمایش میگذارد، به زودی به پایان میرسد.
هوش مصنوعی: نگاه او تا آسمانها پرتاب شد و جهانی را که در آن هستیم، به آتش کشید. چه شعلهای از زیبایی و قدرتی که از صف محشر و روز قیامت بیرون آمده است!
هوش مصنوعی: امروز به دلیل عشق و حال و هوای خرابات، سرشار از شراب نمیآیم. بارها ساغر را در دست دارم و با عطش از سرچشمهی کوثر خارج شدهام.
هوش مصنوعی: اگر تقدیری در کار نباشد، حتی با استعداد و توانایی نیز نمیتوان به جایی رسید. مانند اسکندر که در حالی که خشکزبان و در ظلمت بود، نتوانست کاری پیش ببرد.
هوش مصنوعی: اگر نگاهی به خوشبختی و آینده داشته باشی، از بخت بد روی مگردان. چرا که ممکن است در لحظهای غیرمنتظره، امید و روشنایی از دل تاریکی و ناامیدی نمایان شود.
هوش مصنوعی: به خاطر اندیشه در عواقب کار، من مانند یک قطره در دریای خون احساس میکنم. صائب باید از دریاچهای پر از صدف، گوهر و ارزشهای من را بیرون بکشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عنوانی از ان لب خط جان پرور برون آمد
که بیتابانه آه از سینه کوثر برون آمد
زبی پروایی چشم سیه مست، از غبار خط
به روی پادشاه حسن او لشکر برون آمد
مگر دست دعای ما، رقیبان را فنا سازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.