گنجور

 
صائب تبریزی

به دور خط زشرم آن لعل جان پرور برون آمد

زجذب طوطیان از بند نی، شکر برون آمد

زخط عالم سیه شد در نظر آن خال موزون را

سرآید عمر موری را که بال و پر برون آمد

نگاهش تا زمژگان تاخت بیرون سوخت عالم را

عجب آتش عنانی از صف محشر برون آمد

نه امروز از خرابات مغان مخمور می آیم

مکرر ساغرم لب تشنه از کوثر برون آمد

چو قسمت نیست، از اقبال کاری برنمی آید

زظلمت با دهان خشک اسکندر برون آمد

مگردان روی از بخت سیه گر بینشی داری

که اخگر شسته رو از زیر خاکستر برون آمد

زفکر عاقبت دریای خون شد قطره ام صائب

که از بحر صدف می بایدم گوهر برون آمد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
صائب تبریزی

به عنوانی از ان لب خط جان پرور برون آمد

که بیتابانه آه از سینه کوثر برون آمد

زبی پروایی چشم سیه مست، از غبار خط

به روی پادشاه حسن او لشکر برون آمد

مگر دست دعای ما، رقیبان را فنا سازد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه