گنجور

 
صائب تبریزی

دل بی‌آرزو آسوده از تشویش می‌باشد

به قدر آرزو دل‌های مردم ریش می‌باشد

به مقدار حطام دنیوی دود از سرا خیزد

توانگر را ز درویش آه حسرت بیش می‌باشد

ز زنبور عسل این نکتهٔ باریک روشن شد

که در دنبال، نوش این جهان را نیش می‌باشد

سفر اخلاق خوب و زشت را بی‌پرده می‌سازد

کجی در تیر پوشیده است تا در کیش می‌باشد

به عرض علم نبود یک سر مو چشم مردم را

فضیلت در زمان ما به عرض ریش می‌باشد

ز عمر رفته جز کلفت نباشد حاصل پیران

که در دنبال، گرد کاروانی بیش می‌باشد

به خون یکدگر باشند ارباب طمع تشنه

سگ از راه گرفتن دشمن درویش می‌باشد

ندارد از شبیخون نسیم صبح غم صائب

که سوز دل چراغ خانهٔ درویش می‌باشد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

خوشم کردی به دشنامی توقع بیش می‌باشد

به حق آن که در ذکرت زبانم ریش می‌باشد

به بازی گویی‌ام گه‌گه که سویم باز کن چشمی

کسی را این بگو کِش دیده وقتی پیش می‌باشد

ندانم تا چه سان بیرون روی از جان مشتاقان

[...]

حزین لاهیجی

به دنیا قدر ارباب مذلت بیش می‌باشد

کف سائل ز اعضای دگر، در پیش می‌باشد

شکایت نیست مطلب، چون جرس گر ناله پردازم

فغانی در نهاد سینه‌های ریش می‌باشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه