غبار غم به می از جان غم پرور نمی خیزد
به شستن از گهر گرد یتیمی بر نمی خیزد
فغان بی اثر در سینه عاشق نمی باشد
ازین فولاد یک شمشیر بی جوهر نمی خیزد
غریبی رتبه اهل سخن را می کند ظاهر
که تا در بحر باشد، نکهت از عنبر نمی خیزد
به زیر کوه غم دل همچنان بیطاقتی دارد
سبکباری ازین کشتی به صد لنگر نمی خیزد
امید رستگاری نیست بی افتادگی، اما
کسی کز طاق دل افتاد هرگز برنمی خیزد
نگردد پرده دار خبث باطن جامه زرین
نجاست از نهاد سگ به طوق زر نمی خیزد
به دل دارم غباری از خط عنبرفشان او
که چون گرد یتیمی از رخ گوهر نمی خیزد
به سعی آستین غمگساران کی هوا گیرد؟
غبار خاطری کز دامن محشر نمی خیزد
زمخموران که آبی در دل شب می خورد صائب؟
که بیتابانه آه از جان اسکندر نمی خیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره غم و شرایط دشوار زندگی سخن میگوید. شاعر بیان میکند که غم نتوانسته از دل او دور شود و شستوشوی درد و رنج، او را آرام نمیکند. او به این حقیقت اشاره دارد که فریاد عاشقانهاش بیثمر است و در دل فلزی و محکم، عواطف حقیقی وجود ندارد. همچنین، غریب بودن سبب میشود که شاعری نتواند به حقیقت خود دست یابد و امید به رستگاری و فارغالتحصیلی تنها به دنبال تواضع و افتادگی است. در نهایت، شاعر به مفهوم نجابت و ارزش واقعی اشاره میکند و تأکید میکند که غم و رنج در زندگی غیرقابل اجتناباند و در دل او غباری از یاد محبوبش وجود دارد که هیچگاه محو نمیشود.
هوش مصنوعی: غم و اندوه نمیتواند با نوشیدن شراب از دل انسان برطرف شود، زیرا درد یتیمی و تنهایی به سادگی با پاک شدن یا شستن از میان نمیرود.
هوش مصنوعی: فریاد و آه عاشق در دلش بیفایده نیست، چرا که در دل او، چون فولادی خالص، نیرویی برای برپایی دارد.
هوش مصنوعی: غریبی و دوری از وطن، مقام و جایگاه اهل ادب و شعر را نشان میدهد، زیرا وقتی در دریای ادب و دانش در حال غوطهوری هستیم، بوی خوش و زیبایی از عطر مخصوصی منتشر نمیشود.
هوش مصنوعی: دل همچنان تحت بار غم است و بیتابی میکند. حتی با وجود سنگینی این غم، همچون کشتیای که با صد لنگر به زمین چسبیده است، نمیتواند از جای خود حرکت کند.
هوش مصنوعی: رستگاری و نجات در زندگی بدون humble بودن و فروتنی امکانپذیر نیست. اما کسی که از دلش به خاطر افتادگی و تواضع دست کشید، دیگر هرگز نمیتواند به حالت قبلی خود برگردد.
هوش مصنوعی: اگر شخصی با نیت سوء و باطن آلوده به در ظاهر زیبا و خوشنما ظاهر شود، از زیورآلات و زیباییهای ظاهری نمیتوان به پاکی و حسن نیت او پی برد. هرچند آن شخص لباسی فاخر بر تن کند، اما نجاست و پلیدی موجود در درونش را نمیتوان پوشاند. در نهایت، نجاست باطن نمیتواند بر زیباییهای ظاهری غلبه کند.
هوش مصنوعی: در قلب من یاد و نشانی از خط زیبای او وجود دارد که مانند گرد و غبار یتیمی هیچگاه از چهرهی مروارید جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: با کوشش و تلاش کسانی که غم را تسکین میدهند، آیا هوای خوشی فراهم میشود؟ غبار یادها از دامن روز قیامت برنمیخیزد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به حال مستها اشاره دارد که در دل شب، حال و هوای خاصی دارند و گویا از عمق وجود خود چیزی را بیرون میکشند. شاعر سپس به این نکته میپردازد که اشکها و دردهای بزرگتری مانند درد اسکندر (که نماد قدرت و عظمت است) نیز وجود دارد که از دل او برنمیخیزد و نشاندهنده عمق اندوه و چالشهایی است که فراتر از حالات عادی آدمی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زدل زنگ ملال از باده احمر نمی خیزد
به آب بحر از عنبر سیاهی بر نمی خیزد
ندارد زلف او دیوانه ای هموارتر از من
که از زنجیر من آواز چون جوهر نمی خیزد
زبان آتشین را چرب نرمی می کند کوته
[...]
به این ضعفی که جسم زارم از بستر نمیخیزد
اگر بر خاک میافتد نگاهم برنمیخیزد
غبار ناتوانم با ضعیفی بستهام عهدی
همهگر تا فلک بالم سرم زین در نمیخیزد
نفسعمریستاز دلمیکشد دامنچهنازست این
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.