ز خون خویش تیغ دشمن من رنگ میگیرد
دلیر آن است کز دشمن سلاح جنگ میگیرد
نبندد صورت از یکرنگ دشمن، دوستی هرگز
ز عکس طوطیان آیینه من زنگ میگیرد
گرانی میکند بر دل مرا حرف سبکمغزان
اگرچه از هوا دیوانه من سنگ میگیرد
ز همچشمان گزیری نیست خوبان را که در گلشن
گل از گل رنگ میبازد، گل از گل رنگ میگیرد
به همت میتوان از سربلندان یافت کام دل
که از خورشید تابان لعل آب و رنگ میگیرد
اگرچه از سیاهی هیچ رنگی نیست بالاتر
دل از من بیش چشم آسمانی رنگ میگیرد
ز اقبال لب پیمانه خونها در جگر دارم
که گاهی بوسهای زان لعل آتشرنگ میگیرد
نگنجد گر قبا در پیرهن از شوق، جا دارد
که در آغوش آن سیمینبدن را تنگ میگیرد
به یک تلخی ز صد تلخی قناعت کردن اولیتر
مرا از صلح مردم بیش دل از جنگ میگیرد
گریبان چاک سازد ابر را برق سَبُکجولان
عبث صائب لباس غنچه بر گل تنگ میگیرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگرچه رنگ میگیرد ز مه هرجا بود سیبی
از آن سیب زنخدان ماه تابان رنگ میگیرد
از ان سنگ ملامت نیست کم در ملک رسوایی
که هر دیوانهای آنجا عیار سنگ میگیرد
ز زندان پای بر مسند نهادن هست دلکشتر
[...]
ز اشکم غنچه در هرجا گلاب رنگ میگیرد
به خود کار شکفتن تا قیامت تنگ میگیرد
کسی فیض شهادت پیشتر از من نخواهد یافت
اگر قاتل به جرم عذرخواهی لنگ میگیرد
نوای خارج ساز جرس آهنگ میگیرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.