شکوه عشق را گردون گردان برنمیدارد
که هر موری ز جا تخت سلیمان برنمیدارد
دل صد چاک را کردم نثار او، ندانستم
که بار شانه آن زلف پریشان برنمیدارد
نهادم تا قدم در آستان چرخ، افتادم
زمین خانه این سفله مهمان برنمیدارد
مگر زین خاکدان بیرون روم بر مدعا گریم
تنور خام این ویرانه طوفان برنمیدارد
مگر از طوق خود قمری زمستی غافل افتاده است؟
وگرنه گردن عاشق گریبان برنمیدارد
تمنای ترحم از نگاه خونیی دارم
که دست از قبضه شمشیر مژگان برنمیدارد
از آن همچون صدف دندان طاقت بر جگر دارم
که آن سیب زنخدان بار دندان برنمیدارد
هلاک سیرچشمیهای داغ خویشتن گردم
که از لب مهر پیش هر نمکدان بر نمیدارد
شکست افتاد بر زلف از گرانیهای دل صائب
غبار گوی دل را هیچ دامان برنمیدارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعری که در این متن آمده است، دربارهي عشق و دشواریها و پیچیدگیهای آن است. شاعر بیان میکند که عشق تواناییاش را دارد که انسان را به زمین بیندازد و زندگی عادی را غیرممکن کند. او از درد و رنجی که عشق به او میدهد سخن میگوید و نشان میدهد که مثل یک موریانه در دل مشکلات و چالشها غوطهور است. در این شعر، بر تنهایی و ناامیدی نیز تأکید میشود و شاعر احساس میکند که هیچ کمکی از جهان نمیتواند او را نجات دهد. او در نهایت به شرایط طاقتفرسا و غمانگیز عشقش اشاره میکند و به نوعی ناامیدی از رهایی از این درد را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: عشق و زیباییهای آن به قدری عظیم و خیرهکنندهاند که هیچ نیرویی نمیتواند آنها را از جایگاهشان به زیر آورد، همانطور که هیچ مورچهای نمیتواند تخت پادشاهی سلیمان را به حرکت درآورد.
هوش مصنوعی: من چندین بار دل خود را به خاطر او بشکستم و فدای او کردم، اما نمیدانستم که این زلف آشفته و زیبا چقدر سنگین و دشوار است و نمیتوانم بار آن را تحمل کنم.
هوش مصنوعی: با وجود تلاش برای ورود به این جهان و تجربهی آن، در نهایت به زمین افتادم و نتوانستم در این خانهی نامناسب جایی داشته باشم.
هوش مصنوعی: شاید زمانی از این دنیای خاکی خارج شوم و آنگاه برای حق و حقیقت اشک بریزم. این ویرانی آنقدر بیارزش است که حتی طوفان هم نمیتواند آن را تحت تأثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است قمری که در طوق خود گرفتار شده، از وضعیتش بیخبر باشد؟ وگرنه، عاشق هرگز گردن خود را در معرض خطر قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: من از نگاهی که همچنان بر شمشیر مژگانش تسلط دارد، تقاضای رحم دارم.
هوش مصنوعی: من مثل یک صدف، صبر و استقامت زیادی دارم؛ چرا که آن زیبایی که در تصورم است، نمیتواند وزن دشواریها را تحمل کند.
هوش مصنوعی: انسانی که دچار عشق و احساسات عمیق است، به خاطر زیباییهای محبوبش از خود بیخود میشود و نمیتواند نگاهی به دیگران بیفکند، حتی اگر آنها جذاب باشند. او گرفتار عشق خودش است و هیچ چیز دیگری نمیتواند توجه او را جلب کند.
هوش مصنوعی: دل دچار مشکلات و زحمات زیاد شده است، و زلف (مو) به خاطر این مشکلات به هم ریخته و پریشان شده است. هیچکس نمیتواند به این دل جریحهدار کمک کند یا بار غم آن را از دوش بردارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.