بجز چشمش که چشم از دیدن من از حیا بندد
کدامین آشنا دیدی که در بر آشنا بندد؟
نبندد دسته گل در گلستانها کمر دیگر
میان خویش را چون تنگ آن گلگون قبا بندد
به بیداری نمی آید زشوخی بر زمین پایش
مگر مشاطه در خواب آن پریرورا حنا بندد
به روی تازه چون گل تازه رو داریم گلشن را
نمی بندد کمر هر کس کمر در خون ما بندد
لباس فقر بر خاکی نهادان زود می چسبد
که آسان بر زمین نرم نقش بوریا بندد
زخواری و مذلت نیست پرواکامجویان را
که چندین عیب بر خود از طمعکاری گدا بندد
دهان خود زحرف نیک و بد می بایدش بستن
به خود هر کس که می خواهد دهان خلق را بندد
به زودی زان نمی گردد مزلف ساده روی من
که حیرت سبزه خط را ره نشو و نما بندد
بغیر از ناله افسوس حاصل نیست از عمرم
سزای آن که دل بر کاروانی چون درا بندد
شود رزق هما گر استخوان من، زبیتابی
عجب دارم دگر در استخوان مغز هما بندد
زتیغ غمزه دل در سینه افگار، صائب را
دو نیم از بهر آن شد تا در آن زلف دو تا بندد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به موضوعاتی چون عشق، زیبایی، فقر و دشواریهای زندگی اشاره میکند. او به زیبایی چهره محبوبش و ارتباط عمیق با او میپردازد و بیان میکند که عشق واقعی نمیتواند در دسترس همه باشد. شاعر از لباس فقر و اثرات آن بر زندگی و شخصیت افراد صحبت میکند و به انتقاد از طمع و عیبهای انسانی میپردازد. همچنین اشاره دارد که زندگی او بیشتر به ناله و افسوس میگذرد و از تقابل عشق و غم رنج میبرد. در نهایت، او به طور خاص به تاثیر زیبایی و جذابیت معشوق بر دل خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: غیر از چشمی که به خاطر شرم و حیا، نگاهی به من نمیکند، چه کسی از آشنایان را دیدی که در برابر آشنا اینگونه رفتار کند؟
هوش مصنوعی: در گلزارها، گلهای زیبا به هم مربوط میشوند و در حالی که میان خود را محکم نبندند، نشان میدهند که زیبایی و طراوت در ارتباط و هماهنگی با یکدیگر است. مانند پارچهای سرخ که به تنگی کمر خود گره میزند، نشاندهنده تنگی و جدایی نیست، بلکه یادآور زیبایی و همبستگی است.
هوش مصنوعی: فرد خوابآلود صرفاً با شوخی و بازی بر زمین نمیتواند بیدار شود، مگر اینکه آرایشگری در خواب، حنا بر دست آن پری زیبا بزند.
هوش مصنوعی: ما همچون گلهای تازهای که روییدهاند، به سرزنده بودن ادامه میدهیم. اما هر کس که در این مسیر به ما آسیب برساند، خود را دچار زحمت و گرفتاری خواهد کرد.
هوش مصنوعی: لباس فقر به راحتی به زمین میچسبد، درست مانند اینکه یک فرش نرم را به راحتی روی زمین پهن کنیم.
هوش مصنوعی: افراد طمعکار هرگز از خواری و ذلت راضی نمیشوند، چرا که خود را به خاطر عیوب و کمبودهایشان به دام میاندازند و به دنبال نیاز خود به گدایی مشغول هستند.
هوش مصنوعی: آدمی باید زبانش را از گفتن سخنان خوب و بد بازدارد، زیرا هر کسی که میخواهد دیگران را ساکت کند، باید ابتدا خود را کنترل کند.
هوش مصنوعی: به زودی موهای بلند و زیبا در چهرهی ساده و زیبای من پیدا خواهد شد و این زیبایی به قدری شگفتانگیز است که مانع از رشد و شکوفایی سبزه و گیاهان میشود.
هوش مصنوعی: غیر از ناله و افسوس چیزی از عمر من به دست نیامد، برای کسی که دلش را به کاروانی مانند درا (گنجشک) گره زده است.
هوش مصنوعی: اگر روزی سرنوشت من به چنین چیزی باشد که پرندهای با استخوانهای من روزی ببیند و تغذیه کند، شگفتزدهام که دیگر در استخوانهایم مغز پرندهای نباید وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: از نگاه فریبنده و دلربای معشوق، دل صائب در سینهاش دچار درد و رنج شده است. این درد چنان عمیق است که او را به تکههای نیمه از هم جدا کرده، به گونهای که از آن دو تکه، میخواهد زلفهای معشوق را به هم بچسباند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به زنجیر تعلق خلق را دست قضا بندد
چو صیادی که صید کشتنی را دست و پا بندد
شکار لنگ می جویند صیادان کم فرصت
همیشه پای خواب آلود را غفلت حنا بندد
نگردد توتیا در زیر دیوار گرانجانی
[...]
ادب سازیم بر ما کیست تمهید صدا بندد
دو عالم گم شود در سکته تا مضمون ما بندد
طبیعت مست ابرامست بر خواهش تغافل زن
مباد این هرزهتاز حرص بر دست توپا بندد
به زنگار تجاهل داغ کن آیینهٔ دل را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.