گرانی میکند بر تن چو سر بیجوش میگردد
سبو چون خالی از می گشت بار دوش میگردد
ز نور عاریت بگذر که شمع ماه تابان را
اگر صدبار روشن میکنی خاموش میگردد
در آن محفل گل از کیفیت می میتوان چیدن
که ساقی پیشتر از دیگران مدهوش میگردد
خطر بسیار دارد در کمین همواری دشمن
ز سگ غافل مشو زنهار چون خاموش میگردد
در آن گلشن که می در جام ریزد مست ناز من
فغان بلبلان گلبانگ نوشانوش میگردد
ندارد خاکساری با بزرگی جنگ در مشرب
که در کوی مغان گردون سبو بر دوش میگردد
ز خجلت طوق قمری دام زیر خاک خواهد شد
اگر سرو چمن با قامتش همدوش میگردد
نه بیدردی است گر اشکم به چشم تر نمیآید
چو آتش تند افتد، آب صرف جوش میگردد
قناعت کن، کز این گلشن به بویی هرکه قانع شد
چو زنبور عسل کاشانهاش پرنوش میگردد
از ان ماه از تمامی میگذارد روی در نقصان
که دایم خرمن او صرف یک آغوش میگردد
مرا باغ و بهاری نیست غیر از بوی درویشی
دل بیمار من از کاهگل بیهوش میگردد
مشو با پردلی ایمن ز خصم ناتوان صائب
که از اندک نسیمی بحر جوشنپوش میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
گرانی میکند بر تن، چو سر بی جوش میگردد
سبو چون خالی از می گشت، بار دوش میگردد
به گلشن چون روی، مرغ از نوا، خاموش می گردد
تو چون حرفی زنی گل پای تا سر، گوش می گردد
اگر دیر آشنا باشد دلت شادم که هر سنگی
که دیر آتش پذیرد، دیر هم خاموش می گردد
گمان دارم که با گل هست بوی نازنین من
[...]
چه شد گردیدهام حیران، لبم خاموش میگردد
شب وصلت در و دیوار چشم و گوش میگردد
مروتپروری عاجزنوازی اینچنین باید
تحمل کیش میبیند تغافل کوش میگردد
چو مضمونی که در دل بگذرد نازکخیالان را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.