سبکروحی که چون پروانه بر گرد سخن گردد
نفس در سینه اش چون سوخت شمع انجمن گردد
زخون تا شد تهی دل می خلد در سینه تنگم
گل بی خار چون شد خشک خار پیرهن گردد
کجا نوبت به من افتد، که هر جا هست بینایی
به امید فتادن گرد آن چاه ذقن گردد
در آن گلشن که آید در سخن لعل گهر بارش
زشبنم آب حسرت غنچه ها را در دهن گردد
چو از می آتشین گردد عقیق آبدار او
سهیل از شرمساری پنبه داغ یمن گردد
لب میگون او خوش حرف شد در روزگار خط
جوانتر می شود کیفیتش چون می کهن گردد
تواند تنگ در آغوش خود آورد مرکز را
سبکسیری که چون پرگار گرد خویشتن گردد
ندارد فکر کنعان یوسف از بیمهری اخوان
که غربت با عزیزی دلنشین تر از وطن گردد
دل روشن کند شیرین سخن صائب سخنور را
که بی آیینه هیهات است طوطی خوش سخن گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت احساسات انسانی میپردازد. شاعر به توصیف حالتی سبک روحانه میپردازد که همچون پروانهای به دور کلمات میچرخد و در دلش آتش عشق و حسرت میسوزد. او از فقدان عشق و تهی بودن دل میگوید و به زیباییهای زندگی و سخنان شیرین اشاره میکند. شاعر همچنین به غربت و دلتنگی میرسد و اعتراف میکند که در شرایطی که عشق در دوری باشد، آن را دلنشینتر میداند. در نهایت، او بر اهمیت لطافت کلام و تاثیر آن بر دلها تاکید میکند و میگوید که طوطی خوش سخن بدون آیینه نمیتواند جلوهگری کند.
هوش مصنوعی: روحی که سبکبال و آزاد است، مانند پروانه دور سخن میچرخد و نفس او در سینهاش به حدی میسوزد که مانند شعله شمع در جمع میدرخشد.
هوش مصنوعی: وقتی دل از درد و رنج خالی میشود، در سینهام گلی بدون خار میروید، اما وقتی این گل خشک شود، خار آن به لباس من میچسبد.
هوش مصنوعی: هر جا که من هستم، انگار چشمها امید دارند که به گرد آن چاه بیفتند و به بینظمی دچار شوند. این نشان میدهد که در کجا ممکن است نوبت من بیفتد.
هوش مصنوعی: در آن باغی که گلها و زیباییها در حال گفتگو هستند، لعل و جواهر از شبنمی که حسرت گلهای بسته را در دل دارند، بر روی گلبرگها میچکد.
هوش مصنوعی: وقتی که عقیق زیبا و درخشان تحت تأثیر شراب داغ قرار گیرد، ستاره سهیل از خجالت مانند پنبه داغ در یمن میشود.
هوش مصنوعی: <|image_sentinel|>چشم و لب زیبای او در گفتار همچون روزگار جوانی است. هرچه بیشتر زمان میگذرد، کیفیت لبهایش به مانند می کهنه بهتر و دلپذیرتر میشود.
هوش مصنوعی: کسی که میتواند به راحتی مرکز را در آغوش بگیرد، همانند یک پرگار است که دور خود میچرخد و نشان میدهد که چگونه میتواند به خوبی همه چیز را در بر بگیرد.
هوش مصنوعی: یوسف که در کنعان زندگی میکند، به خاطر بیمحبتی برادرانش، نمیتواند به زندگی فکر کند. او میداند که دوری از وطن و جدایی از عزیزانش، با آنکه سخت است، نسبت به زندگی در کنار آنها با دلزدگی و تلخی، انتخاب بهتری است.
هوش مصنوعی: دل را با کلام زیبا و دلنشین شیرین روشن میکند، زیرا بیوجود آینه، طوطی خوشزبان نمیتواند به خوبی صحبت کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بغیر از خامه کز بیطاقتی گرد سخن گردد
کجا گرد سر پروانه شمع انجمن گردد؟
مرا نظاره رخسار او مهر خموشی شد
چه حرف است این که از آیینه طوطی خوش سخن گردد؟
نه از خط سبز شد پشت لب آن شیرین تکلم را
[...]
کشد هر جنس جنس خود سخن گرد سخن گردد
دل از خود چون بتنک آید بگرد آن دهن گردد
چو گردم تشنهٔ معنی دلم ز آن لب سخن گوید
چو آب زندگی جویم در آن خط و ذقن گردد
می و مستی اگر خواهم ز چشمانش دهد ساغر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.