ساغر می دور از آن لبها اگر یک دم شود
خط به گرد ساغر می حلقه ماتم شود
دست ارباب مروت در حنای غفلت است
زخم ما را خون گرم ما مگر مرهم شود
عشق دارد دامها در خاک در هر ذره ای
ورنه تنها دانه ای چون رهزن آدم شود؟
نرگس مست تو از می می شود هشیارتر
سرمه خواب گران در چشم آهو رم شود
برق را آسودگی در جامه فانوس نیست
راز عاشق اخگر پیراهن محرم شود
در خم هر حلقه یک عالم پریشان خفته است
آه اگر آن زلف از باد صبا درهم شود
سرکشی تا چند خواهی کرد ای ابروکمان؟
صبر آن دارم که زور این کمانها کم شود
بیستون را جان شیرین کرد در تن کوهکن
عشق اگر بر سنگ اندازد نظر آدم شود
دیده امید ما از آرزو پر می شود
ساغر خورشید اگر لبریز از شبنم شود
هر که رو آرد به طوف کعبه با اشک نیاز
نقش پایش پیروان را چشمه زمزم شود
فکر روشن می کند آیینه ادراک را
سر مپیچ از کاسه زانو که جام جم شود
از غبار غم فلکها مهره گل گشته اند
دل درین ماتم سرا چون می شود بی غم شود؟
پایکش چون کعبه در دامن که در ملک وجود
هر که در دامن کشد پا قبله عالم شود
وادی نام است سنگ راه ارباب کرم
هر که صائب طی این وادی کند حاتم شود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عشق و شیدایی میپردازد و در هر بیت حالتی از ناامیدی، درد، و زیباییهای عشق را نشان میدهد. شاعر بیان میکند که عشق در هر گوشهای از هستی وجود دارد و میتواند انسان را دستخوش تغییرات عمیق کند. او با تصاویری چون ساغر، نرگس، و حلقه می، نمادهایی از شوق و آلام قلبی را به تصویر میکشد. در نهایت، شاعر بر این نکته تأکید دارد که عشق میتواند انسان را به مقام والایی برساند و در پایان زندگی، شادی و آرامش را به ارمغان آورد. عشق به عنوان یک نیرو، میتواند هر درد و غمی را تسکین بخشد و انسان را به سوی کمال رهنمون کند.
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه لبهای آن شخص از ساغر می دور شود، به دور ساغر حلقهای از غم و حسرت تشکیل میشود.
هوش مصنوعی: دست کسانی که نسبت به دیگران مهربانی میکنند، در اثر غفلت و بیتوجهی به زخمهای ماست. آیا خون گرم ما میتواند درمان کنندهی این زخمها باشد؟
هوش مصنوعی: عشق در هر گوشه و ذره خاک دامهایی دارد و اگر این عشق نبود، دانهای که در زمین میافتد، نمیتوانست به زندگی و رشد بپردازد و مانند یک دزد انسان را فریب دهد.
هوش مصنوعی: نرگس زیبای تو از شراب هوشیارتر میشود، در حالی که سرمه سنگین خواب در چشمان آهو به تردید میافتد.
هوش مصنوعی: برق نمیتواند به راحتی در لباس فانوس بماند، چرا که عشق مانند جرقهای در دل، رازهای پنهان و عمیقی دارد که به راحتی آشکار نمیشود.
هوش مصنوعی: در هر حلقه مو، دنیایی از نگرانی و آشفتگی خوابیده است. ای کاش آن زلف اگر با نسیم صبح به هم بریزد.
هوش مصنوعی: تا کی میخواهی نافرمانی کنی ای محبوب با ابروی کمانمانندت؟ من صبر دارم تا زمانی که قدرت این کمانها کم شود.
هوش مصنوعی: کوه بیستون با عشق جان شیرینی یافت؛ اگر آدمی به سنگ نگاه کند، میتواند به شگفتیهای فراوانی دست پیدا کند.
هوش مصنوعی: اگر چشمان ما به امید به آرزوها پر شود، همانند جامی که با نور خورشید پر شده و در عین حال شبنم آن را تازه و زیبا میکند، به زندگی و آیندهامیدوار خواهیم بود.
هوش مصنوعی: هر کسی که با اشک و نیاز به سمت کعبه برود، اثر و نشانهاش برای پیروانش مانند چشمه زمزم میشود.
هوش مصنوعی: اگر فکر و اندیشهات را روشن و شفاف نگهداری، میتوانی درک و بینش خود را بهتر منعکس کنی. نباید از مسیر درست و صحیح بازگردی، زیرا ممکن است به درک عمیقتری از حقیقت دست یابی.
هوش مصنوعی: از غبار غم آسمانها، گلها در این سوگخانه مانند تکههای مهرهای شدهاند. دل در این فضای غمانگیز چه زمانی میتواند بیغم شود؟
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر و جلوههای کعبه قرار میگیرد، در واقع به مقام و مرتبهای دست پیدا میکند که همه چیز به سمت او توجه میکند. در واقع، این فرد میتواند محور و هدفی برای دیگران باشد.
هوش مصنوعی: این متن به این معناست که سرزمین یا منطقهای به نام وادی وجود دارد که در آن راهی پر از سنگ و دشواری وجود دارد، اما برای کسانی که این مسیر را با استقامت و نیکوکاری طی کنند، مانند حاتم طایی، که نماد سخاوت و generosity است، به مرتبهای بالا و ارزشمند دست پیدا میکنند. در واقع، نشاندهنده این است که با عبور از سختیها و نشان دادن نیکوکاری، میتوان به مقام و موقعیتی والا نائل شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گرخم زلفش درآرد سر بدل همدم شود
بر هوا تاج سر اندازد دل و خرم شود
رهبری کو تا دل از سرگشتگی بی غم شود
خضر بیشم کرد سرگردان، که عمرش کم شود!
سرزمین عیش بی نور است، می در جام ریز
کی برافروزد چراغ لاله چون بی نم شود
تاک راکز ابر رحمت در چمن آبستن است
[...]
کم کنم شیون نمیخواهم که نقص غم شود
پر نگریم خون دل ترسم که دردی کم شود
سالها در چشم ما جا داشتی سودی نداشت
گر پری با مردم این الفت کند آدم شود
شور بختی بین که بر داغ دل بیطاقتم
[...]
دل به قدر عقل هر کس را اسیر غم شود
چون سبک مغزی فزون شد سرگردانی کم شود
آدمیت فوق خوبیها بود، خوارش مگیر
آنکه بتواند ملک گردید، کاش آدم شود
گر غباری ز آستان عشق بنشیند به کوه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.