گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

بر سبکروحان چو عیسی سوزنی لنگر شود

برگ کاهی چشم را مقراض بال و پر شود

جان کامل را نباشد در تن خاکی قرار

می شود زندان صدف بر قطره چون گوهر شود

تیره روزان سرمه چشمند اهل دید را

کی غبار خاطر آیینه خاکستر شود؟

هر که را چون شبنم گل چشم خواب آلود نیست

غافل از خورشید کی از نرمی بستر شود؟

روسیاهی شد دلیل کعبه مقصد مرا

تیرگی آیینه را رهبر به روشنگر شود

نقطه بردارد چو دست خویش از گردآوری

صفحه خاک از پریشان گردیش دفتر شود

نیست قیل وقال را جا در دل عارف که موم

از قبول نقش گردد ساده چون عنبر شود

سینه پیش ناخن الماس می سازد سپر

هر که خواهد چون عقیق ساده نام آور شود

سنبل جنت شود در سینه چون بشکست آه

گریه چون در دل گره شد چشمه کوثر شود

آنقدر دست از جلای دیده و دل برمدار

تا سر زانو ترا آیینه محشر شود

تشنه خون می شود با تیغ چون پیوست آب

هر که با آهن دلان آمیخت بد گوهر شود

شمع می دزدد زبان خویش را صائب به کام

در شبستانی که کلک من سخن گستر شود

 
 
 
عنصری

باد نورزی همی در بوستان بتگر شود

تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود

باغ همچون کلبۀ بزّاز پر دیبا شود

باد همچون طلبۀ عطار پر عنبر شود

سونش سیم سپید از باغ بردارد همی

[...]

فرخی سیستانی

گر نه آیین جهان از سر همی دیگر شود

چون شب تاری همی از روز روشن تر شود

روشنایی آسمان را باشد و امشب همی

روشنی بر آسمان از خاک تیره بر شود

روشنی بر آسمان زین آتش جشن سده ست

[...]

منوچهری

باد نوروزی همی در بوستان سامر شود

تا به سحرش دیدهٔ هر گلبنی ناظر شود

گل که شب ساهر شود پژمرده گردد بامداد

وین گل پژمرده چون ساهر شود زاهر شود

ابر هزمان پیش روی آسمان بندد نقاب

[...]

امیر معزی

آمد آن فصلی ‌کزو طبع جهان دیگر شود

هر زمین از صنعت او آسمان پیکر شود

باغ او مانند صورتخانهٔ مانی شود

باغ ازو مانند لعبت‌خانهٔ آزر شود

کوهسار از چادر سیماب‌گون آید برون

[...]

سنایی

دور عالم جز به آخر نامدست از بهر آنک

هر زمان بر رادمردی سفله‌ای مهتر شود

آن نبینی آفتاب آنجا که خواهد شد فرو

سایهٔ جوهر فزون ز اندازهٔ جوهر شود

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه