نیستم آتش که هر خاری به زنجیرم کند
آفتاب بی نیازم تا که تسخیرم کند؟
تا دغل از دوستداران دیده ام رنجیده ام
پاکبازم، بد حریفی زود دلگیرم کند
آبروی سعی را گوهر کند ویرانه ام
گنج بردارد سبکدستی که تعمیرم کند
چون قفس در هر رگم چاکی سراسر می رود
سوزن عیسی به تنهایی چه تدبیرم کند؟
دایه بیدرد شکر می کند در شیر من
شیر مردی کو که آب تیغ در شیرم کند؟
کی به مردن آسمان از خاکمالم بگذرد؟
بالم از پرواز چون ماند پر تیرم کند
منت روزی چرا از خرمن دو نان کشم؟
من که چشم مور گندم دیده ای سیرم کند
آرزویی می کند صائب شکار لاغرم
من کیم تا صید بند عشق نخجیرم کند؟
این جواب آن که می گوید شفایی در غزل
رشک معشوقی چه شد، مگذار تسخیرم کند
می کنم از سر برون صائب هوای خلد را
بخت اگر از ساکنان شهر کشمیرم کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقل گو کمتر نظر بر حسن تدبیرم کند
من از آن ویرانترم کاندیشه تعمیرم کند
من که از موج نفس بال و پری دارم به دام
شرم بادم گر فریب دیو تسخیرم کند
من که عمری تشنة لب تشنه مردان بودهام
[...]
نوبهار آمد، خردگو فکر زنجیرم کند
حیف چندان نیست کز دیوانگی سیرم کند؟!
آن سیه رویم که بحر رحمت او هر نفس
بخشش صرف جهانی، صرف تقصیرم کند
نا زیاد عالم طفلی کند حسرت کشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.