هر که چین منع از ابروی دربان وا کند
از دم عقرب گره را هم به دندان وا کند
گوهر شهوار گردد آبرو چون شد گره
کس چه لازم چون صدف لب پیش نیسان وا کند؟
می توان در گوشه عزلت به خود پرداختن
یوسف ما را مگر دل چاه و زندان وا کند
اختر اقبال خال و خط بلند افتاده است
جای خود را مور در دست سلیمان وا کند
مهره گل گردد از گرد کسادی آفتاب
هر کجا حسن گلوسوز تو دکان وا کند
در دل پرناوک من نیست جای عشق، تنگ
برق جای خویش آسان در نیستان وا کند
هر که دست خود کند پیش تهیدستان دراز
بر امید میوه زیر سرو دامان وا کند
می کند بی خانمان چندین دل آشفته را
عقده ای هر کس ازان زلف پریشان وا کند
هرگز از مژگان گشادی دیده ما را نشد
کی گره از کار دریا دست مرجان وا کند؟
نوبهار برق جولان بلبل ما را نداد
آنقدر فرصت که بالی در گلستان وا کند
شرم رخسار تو گلها را سراسر غنچه کرد
پیش دیوان قیامت کیست دیوان وا کند؟
خنده رویان چمن سر در گریبان می کشند
در گلستانی که یار ما گریبان وا کند
می شود ملک سلیمان، خانه ای چون چشم مور
گر در دل میزبان بر روی مهمان وا کند
از هوای تر شود آیینه ما بی غبار
رشته باران گره از کار مستان وا کند
در فضای لامکان از غنچه خسبان بود دل
بال و پر چون در سپهر تنگ میدان وا کند؟
می تواند سرمه در کار سخن سنجان کند
هر که صائب بال شهرت در صفاهان وا کند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی از عشق، امید و زیبایی اشاره دارد و به احساسات عمیق و نیاز به ارتباط اشاره میکند. شاعر به توصیف وضعیتهای مختلف انسانی و اجتماعی میپردازد و نشان میدهد که چگونه عشق و زیبایی میتوانند گرهگشای مشکلات باشند.
در این اشعار، زیبایی معشوق به عنوان عاملی برای شکفتن و زندگی بخشیدن به دل دیگران معرفی میشود و بر اهمیت امید و وفاداری تأکید میشود. هر غزل نماد تغییر و تحولی است که به واسطه عشق و زیبایی میتواند در زندگی فرد رخ دهد. شاعر به طور خاص به قدرتمندی عشق و تأثیر مثبت آن بر زندگی اشاره کرده و تصویرهای طبیعی و نمادین را برای انتقال احساسات خود به کار میبرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که بتواند چین ابروی دربان را باز کند، میتواند حتی گرهای را که از نیش عقرب ایجاد شده، با دندانش باز کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی آبرویش را در خطر بیندازد، ارزشش به چه کار میآید؟ وقتی که مثل صدفی که لب به شکاف باز میکند، باید برای دیگران نمایان شود؟
هوش مصنوعی: میتوان در گوشهای به تنهایی و انزوا فکر کرد و به خود رسید، اما آیا دل زندان و چاه میتواند رهایی یابد؟
هوش مصنوعی: ستارهی خوشبختی، بر روی دلی خوشنشان افتاده است و به همین سبب مور در دست سلیمان، به سادگی جای خود را باز میکند.
هوش مصنوعی: وقتی آفتاب دچار کسادی شود، گل به حالت مهرهای درمیآید و هر جا که زیبایی تو به وضوح نمایان شود، دکان زیبایی را باز میکند.
هوش مصنوعی: در دل من جایی برای عشق وجود ندارد، برق به راحتی در نیستان جا باز میکند.
هوش مصنوعی: هرکس که به فقرا و نیازمندان دست یاری دراز کند، باید امیدوار باشد که در مقابل این عمل خیرخواهانه، پاداش و ثمرهای دریافت کند. این نشاندهنده این است که بخشش و کمک به دیگران میتواند به برکت و نعمت منجر شود.
هوش مصنوعی: چندین دل آشفته که بیخانمان هستند، از دل مشغولی و غم خود رهایی نمییابند. هر کسی که زلفهای پریشان را باز کند، در واقع درد و غصههای خود را نزد او مطرح میکند.
هوش مصنوعی: هرگز مژههای ما را به دیدن زیباییها عادت نکردهاند، چه برسد به اینکه مرجانها بتوانند مشکلات دریا را حل کنند.
هوش مصنوعی: بهار تازه به قدری شوق و هیجان بلبل ما را تحت تأثیر قرار داد که نتوانستیم به اندازه کافی زمان داشته باشیم تا بالهایمان را در باغ گل باز کنیم.
هوش مصنوعی: شرم و حیا و زیبایی چهره تو، گلها را به حالت غنچه درآورده است. در روز قیامت، چه کسی میتواند به این زیبایی پاسخ دهد یا آن را توصیف کند؟
هوش مصنوعی: خندانها در میان چمن، سر خود را در لباس خود پنهان کردهاند در گلی که دوست ما، لباسش را باز کند.
هوش مصنوعی: اگر میزبان با دل باز پذیرای مهمان باشد، خانهاش میتواند همچون کاخ سلیمان به زیبا و با ارزش شود، حتی اگر به کوچکی چشم یک مور باشد.
هوش مصنوعی: وقتی باران میبارد، آیینهی ما پاک و بیغبار میشود و این بارش میتواند مشکلات و گرههای زندگی مستان را باز کند.
هوش مصنوعی: در فضایی نامشخص و بیکران، دل مانند غنچهای خوابآلود است و چگونه میتواند بال و پر خود را بگشاید و در محیطی محدود و تنگ، خود را آزاد کند؟
هوش مصنوعی: هر کسی که در سخن هنرمند باشد، میتواند مانند یک سرمه (مادهای برای زیباتر کردن چشم) در کلامش نقشآفرینی کند و به راحتی در دنیا به شهرت و محبوبیت دست یابد، به ویژه در شهر اصفهان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غنچه در صحن چمن دل را نه آسان واکند
این گره را قطرهٔ شبنم به دندان واکند
آفتاب من به نقد جان چو شد جولان فروش
صبح را پیش از دو دم نگذاشت دکان واکند
بسکه می چسبند لبهایش ز شیرینی بهم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.