از دل سنگین لیلی کعبه جان ساختند
از غبار خاطر مجنون بیابان ساختند
زلف کافر کیش او گردی که از دامان فشاند
خاکبازان عمارت کافرستان ساختند
در سر آن زلف جان عالمی بر باد رفت
آب شد دلها چو آن چاه زنخدان ساختند
دست شستند از حیات خود به آب زندگی
نقد جان جمعی که صرف تیغ جانان ساختند
هر کجا دیوانه ای را دید از جا می رود
شیشه دل را مگر از سنگ طفلان ساختند؟
می زند موج قیامت سینه های زخم دار
زلف مشکین که را دیگر پریشان ساختند؟
گریه زندانی افلاک از هم نگسلد
وای بر شمعی که بهر نه شبستان ساختند
خضر را زخم نمایان گشت عمر جاودان
تیغ سیراب ترا روزی که عریان ساختند
در لباس دشمنی کردند با ما دوستی
شور چشمانی که داغ ما نمکدان ساختند
از هوسناکان حذر کن کاین گروه بی ادب
مصر را بر یوسف بی جرم زندان ساختند
می توان دامان بوی گل گرفت از دست باد
وای بر جمعی که وقت خود پریشان ساختند
غافلند از دستگاه مور قانع زیر خاک
تنگ چشمانی که با ملک سلیمان ساختند
وه چه صیادی که از سهم تو شیران جهان
هم زپهلوی نزار خود نیستان ساختند
بر لب دریا زشوخی خیمه چون تبخال زد
گوهرم را در صدف چندان که پنهان ساختند
همچو مژگان سالها دست دعا برداشتم
تا مرا بی مدعا چون چشم حیران ساختند
اهل دل چون ناامید از دامن مطلب شدند
همچو دست غنچه صائب با گریبان ساختند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از جدا شدن لیلی و مجنون است. شاعر از طریق تصاویر زیبا و نمادین، سختیها و عذابهایی را که عاشقان به خاطر عشق متحمل میشوند، به تصویر میکشد. او به زلف زیبای معشوق اشاره میکند که جان افراد را به خطر میاندازد و دلها را به درد میآورد. همچنین به عواقب بد و عذابهای ناشی از عشق میپردازد و هشدار میدهد که عشق واقعی میتواند به زندان تبدیل شود، حال آنکه معشوق در لباس دوست نمایان میشود. شاعر غفلت برخی از انسانها از حقیقت و واقعیتهای زندگی را نیز مورد انتقاد قرار میدهد. در نهایت، او به ناامیدی و آرزوهای برآوردهنشده عاشقان اشاره کرده و نشان میدهد که عشق و انتظار آنها را به چه سرنوشتی دچار کرده است.
هوش مصنوعی: از دل غمگین لیلی، جان و روحی همانند کعبه ایجاد کردند و از یاد و خاطره مجنون، دشت و بیابانی به وجود آوردند.
هوش مصنوعی: موهای او که چون زلفی فریبنده است، به گونهای همگان را به خود جذب میکند که افرادی که خاک به پا میریزند، به ساختن ویرانیهای کافرستان میپردازند.
هوش مصنوعی: در دل آرزوهای بسیار و عشقهای عمیق، همه چیز به خاطر جذابیت زلف کسی از بین رفته است. دلها همانند آبی که در یک چاه خشک میشود، در اثر این عشق و زیبایی مهر و محبت به حالت ضعف و نابودی رسیدهاند.
هوش مصنوعی: آنهایی که به خاطر عشق به معشوق، تمام قدرت و زندگی خود را به خطر انداختهاند و جان خود را در راه او صرف کردهاند، دیگر امیدی به زندگی ندارند و گویا خود را از حیات واقعی شست و شو دادهاند.
هوش مصنوعی: هر جا که دیوانهای را ببینی، از ترس او به سرعت میگریزی؛ آیا دل انسان را از سنگ ساختهاند که اینگونه بیدرنگ فرار میکند؟
هوش مصنوعی: موج قیامت به سینههای زخمی که زلفهای مشکی را به هم ریختهاند، آسیب میزند. این به تصویر میکشد که چه کسانی دیگر را به آشفتگی و پریشانی کشیدهاند؟
هوش مصنوعی: گریه زندانی آسمانها نمیتواند به هم بریزد و وای بر شمعی که برای روشن کردن شبستان ساخته شده است.
هوش مصنوعی: خضر، در طول زندگیاش زخمهایی را متحمل شده که نشان از عمر ابدی او دارد. روزی که او را برهنه کردند، نشانههایی از این زخمها نمایان شد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در ظاهر، دشمنان با ما به دوستی رفتار کردهاند، اما در باطن، چشمانشان نشاندهندهی ناراحتی و درد ما بوده است، گویا آنها از رنج ما لذت میبرند و از آن بهرهبرداری میکنند.
هوش مصنوعی: از وسوسههای ناپسند دوری کن، زیرا این افراد بیادب، بیگناهی را مثل یوسف در زندان انداختند.
هوش مصنوعی: میتوان از باد، عطر گل را گرفت، اما افسوس بر کسانی که وقت خود را به بیمورد هدر دادند.
هوش مصنوعی: افراد نادان از زندگی سادگی و زیرزمینی مور غافلند، در حالی که کسانی که چشمودلشان به دنیای پادشاهی سلیمان خوش باشد، ممکن است نتوانند به این زیباییهای کوچک توجه کنند.
هوش مصنوعی: چه صیادی که به خاطر تو، شیران قدرتمند جهان هم از سر ضعف و ناتوانی به تو وابسته شدهاند و از تو بهره میبرند.
هوش مصنوعی: در کنار دریا، خیمهای برپا شد و بر اثر شوخیهای سرنوشت، گوهر من در صدفی پنهان شده است. آنقدر در عمق دریا پنهان است که دیگر قابل مشاهده نیست.
هوش مصنوعی: سالها از خداوند خواستم و دعا کردم که مثل چشمهای حیرتزده بیادعا و بدون درخواست خاصی مرا برای خودش انتخاب کند.
هوش مصنوعی: افراد عاشق و دلسوخته وقتی از خواستههایشان ناامید میشوند، مانند غنچهای که دستش را به گریبانش میزند، تلاشی میکنند تا با اوضاع کنار بیایند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
با همه اعضا مرا چون ابر گریان ساختند
همچو شاخ گل سراپای تو خندان ساختند
شکرین لعلت ز موج آب حیوان ساختند
نقل دندان ترا از شیرهٔ جان ساختند
حسن شوخی را که عالم روشن است از پرتوش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.