مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند
از دو صد خرمن، تهی چشمی به این غربال ماند
از حریصان نیست چیزی در جهان جز آه سرد
یادگار از عنکبوتان رشته آمال ماند
رشته طول امل کرده است مردم را مهار
خضر شد، زین کاروان هر کس که در دنبال ماند
از جوانی نیست غیر از داغ حسرت در دلم
نقش پایی چند از آن طاوس زرین بال ماند
گوهر دندان زپیری ریخت چون شبنم به خاک
عقده ها در رشته عمر از شمار سال ماند
آب شد دل ز انتظار و چهره مطلب ندید
در دل آیینه ما حسرت تمثال ماند
بیضه دل را برون آورد عشق از دست جان
این هما را مشت خاشاکی به زیر بال ماند
نیست غیر از گرد کلفت حاصل ملک جهان
صرف در تسخیر دل کن آنچه از اقبال ماند
حرص را از ریزش دندان غم روزی فزود
زنگ ازین نقد روان در کیسه آمال ماند
شوق لیلی برد ما را صائب از عالم برون
حسرت دیوانه ما در دل اطفال ماند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات و تجربیات انسانی میپردازد که در نهایت به عدم رضایت و حسرت منجر میشود. شاعر از فقدان و دست دادن مال و نعمتها سخن میگوید و به ناکامیها و آرزوهای برآورده نشده اشاره میکند. او بیان میکند که حریصان تنها با درد و آه سرد دست و پنجه نرم میکنند و یادگارشان پند و اندرزهای تلخ است. همچنین اشاره کرده که امید و آرزوها، انسانها را کنترل کرده و برخی از آنها در این مسیر گم شدهاند. در میان جوانی، تنها حسرت و داغ در دل باقی مانده است. شاعر از گذشت زمان و پیری، که باعث ریزش جوانی و آرزوها میشود، شاکی است و در نهایت به این نتیجه میرسد که دنیا فقط گرد و غبار است و آنچه برای دل مهم است، باید از درون بجوشد و نه از دنیا. حسرت و شوقی که از عشق و آرزوها در دل باقی مانده، به صورت دیوانگی و ناکامی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: مال از دست رفت و خواجه در حالیکه چشمش به دنبال آن بود، از دوصد خرمن خالی مانده و حالا در این غربال، چشمش به نتیجهای نمیرسد.
هوش مصنوعی: در جهان چیزی از افراد طمعکار باقی نمانده است جز حسرت و اندوهی که یادآور تارهای عنکبوت است که آرزوهای انسان را به هم گره میزند.
هوش مصنوعی: طولانی شدن آرزوها و امیدها باعث شده است که مردم از مسیر اصلی خود دور شوند. مانند کاروانی که خضر ( نماد هدایت) در آن است، هر کسی که نتواند به موقع حرکت کند و از آن کاروان عقب بماند، از هدایت و موفقیت باز میماند.
هوش مصنوعی: از جوانی تنها حسرتی در دل دارم و تنها چند رد پا از آن طاوس زیبا و طلایی در یادم مانده است.
هوش مصنوعی: دندانهای کهنه و پوسیده به اندازه شبنم از پیری ریختهاند و مشغولیتهای زندگی و دغدغهها در طول عمر، از شمار سالها فراتر رفتهاند.
هوش مصنوعی: دل از انتظار به حالتی ناخوش درآمد و هیچ چیزی که به مطلوبش برسد، مشاهده نکرد. در دل مانند آیینهای که تصویر کسی در آن مانده، حسرت چهرهی آن معشوق باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عشق، دل را به شدت تحت تأثیر قرار میدهد و آن را از وجود خود بیرون میآورد. این حس قوی شباهت دارد به پرندهای که در برابر وزش باد، تنها یک تکه کاه را زیر بال خود نگه داشته است.
هوش مصنوعی: در دنیای پرهیاهو، چیزی جز گرد و غبار کهنه باقی نمانده است. پس وقت را بیهوده تلف نکن و از فرصتهایی که نصیبت شده استفاده کن تا دل را تسخیر کنی.
هوش مصنوعی: حرص و آز باعث شد که دندانهای غم در اثر کمبود روزی بیشتر شوند و در این میان، زنگار از دارایی واقعی زندگی در کیسه آرزوها باقی ماند.
هوش مصنوعی: شوق و عشق به لیلی ما را از دنیای واقعی دور کرد و حسرت و آرزوی دیوانگی ما در دل کودکان باقی ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کرد رفت از مردمان اندر جهان اقوال ماند
همعنان شوخ چشمی در جهان آمال ماند
از فصیحان و ظریفان پاک شد روی زمین
در جهان مشتی بخیل کور و کر و لال ماند
در معنی در بن دریای عزلت جای ساخت
[...]
رفتی و دل در طپش چون طایر بی بال ماند
چشم شوقم باز چون نقش پی از دنبال ماند
هر سر شاخی بود در راه او دامی دگر
پای مرغ دل به بند رشتهٔ آمال ماند
در گداز آمد دل و از رخنه های سینه ریخت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.