شمع روشن شد چو اشک از دیده بینا فشاند
خوشه ای برداشت هر کس دانه ای اینجا فشاند
از تجرد چون مسیحا هیچ کس نقصان نکرد
پنجه خورشید شد دستی که بر دنیا فشاند
از بهاران خلعت سر سبزی جاوید یافت
هر که دامن بر ثمر چون سرو از استغنا فشاند
تا نپیوستم به تیغ یار، جان صافی نشد
گرد راه از دامن خود سیل در دریافشاند
چشم ما جز حسرت خشک از وصال او نبرد
هر چه از دریا گرفت این ابر بر دریافشاند
برق عالمسوز ما را شهپر پرواز داد
آن که خار از دشمنی در رهگذار ما فشاند
حاصل ابر از زمین شور، اشک تلخ شد
این سزای آن که تخم خویش را بیجافشاند
نیست عزلت مانع کلفت که دست روزگار
بر گهر گرد یتیمی در دل دریافشاند
از برومندی دل سودایی ما فارغ است
تخم ما را سوخت عشق آن گاه بر صحرافشاند
قسمت آدم شد از روز ازل سرجوش فیض
جام اول را به خاک آن ساقی رعنا فشاند
چون گهر دارد همان گرد یتیمی بر جبین
گرچه صائب از رگ ابر قلم دریا فشاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق انسانی، عشق و ناامیدی است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی و مفاهیم عرفانی به توصیف اشک و شمع، ارتباط عواطف و احساس فقدان میپردازد. او از تجربه عشق و سختیهای آن سخن میگوید و نشان میدهد که در دنیای خاکی، عشق و وصال به دلیل فاصلهگذاریها و موانع دشوار است. همچنین شاعر به قدرت آفرینش و زیباییهای طبیعت اشاره میکند و نشان میدهد که با وجود درد و رنج، زیباییها و نعمتها در زندگی وجود دارند. در نهایت، شعر به مفاهیمی چون یتیمی، عشق سوخته و فیض الهی نیز پرداخته و به ما یادآوری میکند که هیچ چیز نمیتواند مانع پیشرفت روحانی و معنوی انسان باشد.
هوش مصنوعی: شمع روشن شد و اشک از چشمان بینا ریخت، هر کس بر اساس احساساتش چیزی برداشت و به نوعی سهمی از این صحنه گرفت.
هوش مصنوعی: هیچکس از دوری و بینیازی مانند مسیحا آسیب ندیده است؛ چرا که دست کسی که بر دنیا تأثیر میگذارد، همچون دست خورشید پرتوان است.
هوش مصنوعی: هر کس که دلش را به دستاوردهای زندگی میسپارد و از خواستههای خود در میگذرد، در بهار زندگیاش به سرسبزی و خوشبختی دست مییابد. مانند سروی که از فروتنی و بینیازی، دامنش را بر میدارد تا میوهای شیرین برداشت کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که به محبت و توجه معشوق نرسم، جانم پاک و خالص نمیشود؛ مانند سیلی که از دامان خود به دریا میریزد و در راه به گرد و غبار تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: چشم ما فقط حسرتی به یاد او دارد و هیچ چیز دیگری از وصال او به دست نیاورده است. هر چه این ابر از دریا گرفته، در نهایت بر دریا میریزد.
هوش مصنوعی: نوری که از وجود ما میتابد، ما را به اوج پرواز رسانده است، همانگونه که در مسیر ما، دشمنان خارهایی را پاشیدهاند.
هوش مصنوعی: باران که از ابر میبارد، برای زمینهای شور و نامناسب، به شکل اشک تلخ درمیآید. این نتیجهای است برای کسی که به درستی از بذر و منابع خود استفاده نکرده و بیمحابا آنها را به زمین ناکارآمدی میسپارد.
هوش مصنوعی: تنهایی نمیتواند مانع از پیشرفت و سختی زندگی باشد، زیرا روزگار ممکن است بر دل یک کودک یتیم سختی و درد را تحمیل کند.
هوش مصنوعی: دل پرشور و عاشق ما از زیباییهای ظاهری غافل است. عشق ما مانند دانهای است که بر خاک میافتد و سوخته میشود.
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت، سرنوشت انسان به این گونه بود که نعمتهای نخستین را در خاک آن ساقی زیبا به ودیعه گذاشت.
هوش مصنوعی: به دلیل داشتن ارزش و اصالت، حتی اگر کسی ظاهراً حال و روز خوبی نداشته باشد، نتوانسته است از عظمت و بزرگی خود کاسته شود. همانطور که بارش باران نمیتواند از دریا بودن ابر بکاهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یاد رخسار تو تا در جیب دل گلها فشاند
چشم خونین تخم حسرت در کنار ما فشاند
روشن است از هر پر پروانه بزم نیستی
شمع آسا آستین بر هستی خود تا فشاند
آب گوهر چون سویدا قیرگون آید به چشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.