هرگز از شاخ گلی آغوش من رنگین نشد
از لب یاقوتیی دندان من خونین نشد
چشم مخموری به خون تلخ من رغبت نکرد
زین شراب لعل هرگز ساغری رنگین نشد
چون نپیچد بستر گل را بهم باد خزان؟
بلبلی را غنچه این بوستان بالین نشد
از پشیمانی به تیغ کوه خود را می زند
سینه کبکی که رزق چنگل شاهین نشد
نقش در سیماب نتواند گرفتن خویش را
هرگز از آیینه دل هیچ کس خودبین نشد
سبزه امید ما چون نوبر شبنم کند؟
نشتر خاری زپای خشک ما رنگین نشد
غیرت فرهاد برد از بس که تردستی به کار
تیشه را از صورت شیرین دهن شیرین نشد
اختر اقبال عاشق را عروج دیگرست
ورنه دندان سهیل از سیب او خونین نشد
غوطه در سرچشمه خورشید عالمتاب زد
شبنم ما خرج دامان گل و نسرین نشد
دل زدیدن منع نتوانست کردن دیده را
غیرت بلبل حریف شوخی گلچین نشد
کرد صائب بس که سنگ کم به کارم روزگار
هرگز از صبح بهاران خواب من سنگین نشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساس ناکامی و غم عشق میپردازد. شاعر به توصیف زیباییها و شیرینیهای عشق میپردازد، اما در عین حال از عدم تحقق این زیباییها و حسرتهای ناشی از آن سخن میگوید. او به ناامیدی از عشق و زندگی اشاره دارد و نشان میدهد که چگونه آرزوها و امیدها به واقعیت تبدیل نمیشوند. در نهایت، شعر به احساساتی چون تلخی، پشیمانی و ناامیدی نسبت به روابط عاطفی و زیباییهای زندگی میپردازد.
هوش مصنوعی: هرگز از گلهایی که در آغوش من بودهاند، رنگ و بویی پیدا نکردهاند و هیچگاه لبهای من به دلیل دندانهایی که شبیه یاقوت هستند، زخمی نشده است.
هوش مصنوعی: چشمان معشوقهام به خاطر درد و خونریزی من هیچ اشتیاقی نشان نداد و هرگز نوشیدنی خوشرنگی از این شراب زیبا تهیه نشد.
هوش مصنوعی: وقتی باد خزان بستر گل را در هم نمیپیچد، پس چرا غنچهای که بلبلی در این بوستان بر بالینش نشسته، نخواهد شکفت؟
هوش مصنوعی: سینهی کبکی که نتوانسته شکار شاهین شود، از ناامیدی و پشیمانی به کوه میزند. این تصویر به وضعیتی اشاره دارد که کسی از فرصتها و شانسهای از دست رفتهاش حسرت میخورد و در نتیجه به خود آسیب میزند.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند تصویر خود را به طور کامل در آینه دل دیگران ببیند، زیرا انسانها هرگز نمیتوانند به طور واقعی و کامل از خود مطلع شوند و درک صحیحی از خود داشته باشند.
هوش مصنوعی: سبزهای که به عنوان امید ماست، چگونه میتواند مثل شبنم تازه باشد؟ آیا تیغ و خاری که به پای خشک ما چسبیده، رنگین شده است؟
هوش مصنوعی: غیرت و عشق فرهاد به شیرین آنقدر قوی بود که مهارت و دقت او در کار کردن با تیشه باعث نشد که عشق و محبت او نسبت به شیرین کمتر شود.
هوش مصنوعی: ستاره خوشبختی عاشق به مرحلهای دیگر میرسد، وگرنه دندان ستاره "سهیل" از سیب او خونین نمیشود.
هوش مصنوعی: در دل این جهان روشن و پرنور، ما که همچون شبنم هستیم، نتوانستیم به پای گل و نسرین برسیم و هزینهای برای آنها داشته باشیم.
هوش مصنوعی: دل نتوانست خوددار باشد از دیدن، زیرا غیرت بلبل مانع شد که با گلچین شوخی کند.
هوش مصنوعی: صائب میگوید: مدتی است که مشکلات و چالشهای زندگی، مثل سنگ بر دوش من سنگینی کرده است، اما هیچگاه خواب من در صبح بهار سنگین نشد و همواره با امید و شادابی بیدار شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تیغ ما آلوده ی خون کسی از کین نشد
فتح شد روی زمین و توسن ما زین نشد
انجمن خندد ز بس بر گریه ی مستانه ام
نیست یک ساغر که همچون باده لب شیرین نشد
حاصل فغفور را دادم به چینی، تا مگر
[...]
از حوادث خاطر آزاد ما غمگین نشد
جبههٔ این بحر از سعی هوا پرچین نشد
با لباس فقرم از آلایش دنیا چه باک
این نمد هرگز به آب آینه سنگین نشد
از قبول خلق نتوان زحمت منت کشید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.