بس که از سرگرمی فکرم نفس تفسیده شد
جوهر تیغ زبانم موی آتش دیده شد
از سبک سنگی چو کف با موج بودم همعنان
لنگر دریا شدم تا گوهرم سنجیده شد
نرم نتوانست کردن آن دل چون سنگ را
گرچه خط سرنوشتم محو از آب دیده شد
شوق تا نعل مرا در آتش سوزان گذاشت
خار صحرای ملامت موی آتش دیده شد
تا غبار خط به روی آتشین او نشست
چشمه خورشید تابان از نظر پوشیده شد
هست بر نقص بصیرت رغبت دنیا دلیل
چشم می پوشد زدنیا هر که صاحب دیده شد
می فزاید دستگاه طاعت از درماندگی
چار جانب قبله گردد قبله چون پوشیده شد
آه کز آتش عنانی مد عمرم چون شهاب
تا نفس را راست کردم چیده و برچیده شد
داشت چون سی پاره بی شیرازه جمعیت مرا
شد حواسم جمع تا صحبت زهم پاشیده شد
رفت جمعیت زدلها تا بریدی زلف را
می شود لشکر پریشان چون علم خوابیده شد
روی دل درماندگان را بیشتر باشد به حق
شش جهت محراب گردد قبله چون پوشیده شد
از غبار خط بجا آمد دل بیتاب من
خاک صائب توتیای چشم طوفان دیده شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالاتی از دل و احساسات درونی شاعر میپردازد. شاعر میگوید که به خاطر سرگرمیهای فکریاش، دچار ناآرامی و تفسیدگی شده است. او به تشبیه زبانش به تیغ میپردازد که در آتش سوخته، و به یاد میآورد که چطور در دریای مشکلات غرق شده و به لنگر نیاز دارد. دل او سخت و سنگی است و گرچه سرنوشتش در حال محو شدن است، اما اشتیاق او به عشق و زیباییها، او را به جایی میرساند که مانند شهاب، عمرش به سرعت میگذرد.
شاعر به مشکلات و غبارهایی که در زندگیاش وجود دارد اشاره میکند و معتقد است که افراد با بصیرت واقعی میتوانند از دنیا چشم بپوشند. او در نهایت به این نتیجه میرسد که دلهای دردمند همیشه به حقیقت نزدیکترند و حالت ناامیدی و پریشانی در وجودش را به زیبایی تشریح میکند. شعر نگاهی عمیق و فلسفی به وجود و احساسات انسان دارد.
هوش مصنوعی: فکرها و مشغولیتهای ذهنیام آنقدر زیاد شده که نفسام به تنگی افتاده و زبانم مانند تیغی شده که آتش را میبیند.
هوش مصنوعی: در شرایطی که احساس ناپایداری و بیثباتی داشتم، مانند سنگی سبک و بیحجم، به آرامی در برابر امواج زندگی شناور بودم. اما با گذشت زمان و تجربیات، به یک نقطهی ثبات رسیدم و به نوعی به عمق وجودم که ارزش واقعیام در آن نهفته بود، پی بردم.
هوش مصنوعی: دل سنگی را نمیتوان به نرمش وادار کرد، حتی اگر سرنوشت من به وضوح بر اثر اشکها مشخص شود.
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق مرا به حدی کشانده که مانند نعل اسبی در آتش سوزان قرار گرفتهام و در این مسیر دشوار، نیش و زخمهای انتقاد دیگران برایم روشن و نمایان شده است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که ذرات غبار بر چهرهی سوزان او نشسته بود، نور درخشان خورشید از چشمها پنهان شد.
هوش مصنوعی: کسی که درک عمیقی از زندگی و جهان دارد، دیگر به دنیا و زرق و برقهای آن توجه نمیکند، چرا که نقص و کاستیهای آن را میبیند و به ارزشهای بالاتر میپردازد.
هوش مصنوعی: نظام عبادت و طاعت از بنبست و ناامیدی افزایش مییابد، وقتی جهت قبله ناپیدا شود.
هوش مصنوعی: ای کاش عمر من مانند شهابی باشد که در آتش میسوزد و به سرعت میگذرد. وقتی نفس خود را به درستی تنظیم کردم، ناگهان همه چیز به پایان رسید و از بین رفت.
هوش مصنوعی: داشتم مثل سی تکه بینظم و پراکنده به زندگی نگاه میکردم، اما وقتی به خودم آمدم، متوجه شدم که صحبتها و افکارم به هم ریخته شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که جمعیت دلها دور شد و زلف معشوقه را به هم ریخت، حالتی مشابه لشکر پراکنده به وجود آمد، گویی پرچم در خواب افتاده است.
هوش مصنوعی: دلهای درماندگان بیشتر به سمت حقیقت و امید میگرایند، به گونهای که اگر محلی برای عبادت وجود نداشته باشد، این دلها همچنان به سمت راست و درستی حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: از غبار خطی که بر جا مانده، دل آشفته من همچون خاکی است که با دیدن طوفان، به مروارید تبدیل شده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خط عیان شد تا بساط زلف او برچیده شد
فتنه ها بیدار گردد چون علم خوابیده شد
سالها دندان خاموشی فشردم بر جگر
تا دهانم چون صدف پر گوهر سنجیده شد
در دل عشاق بیم بازگشت حشر نیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.