زخمی عشق تو چون رو در بیابان آورد
لاله خونگرم خاکستر به دامان آورد
آسمان سست پی مرد شکوه عشق نیست
رخش می باید که رستم را به میدان آورد
سخت می ترسم که آخر نارساییهای شرم
تشنه ام بیرون از آن چاه زنخدان آورد
بر سر بالین من هر شب خیال زلف او
دسته دسته سنبل خواب پریشان آورد
بوی پیراهن غباری از دل ما بر نداشت
جذبه ای خواهم که یوسف را به کنعان آورد
گریه ها در پرده دارد عیشهای بی گمان
خنده بی اختیار برق، باران آورد
عشق شورانگیز پیش از آسمان آمد پدید
میزبان اول نمکدان بر سر خوان آورد
اینقدر گوهر زدریای معانی برکنار
صائب از عشق سخن سنجان کاشان آورد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف احساسات عمیق و زخمهای ناشی از عشق میپردازد. شاعر از عشق خود به عنوان زخمی دردناک یاد میکند که در دل او باقی مانده و او را به ترس و نگرانی میاندازد. او به زیباییهای عشق، همچون زلف معشوق و عطر پیراهنش، اشاره کرده و به یادآوری شبها و خیالهای شیرین میپردازد. در نهایت، شاعر با اشاره به قوی بودن احساسات عاشقانه و ارتباط آن با معانی عمیق، بر اهمیت عشق و زیباییهای آن تأکید میکند.
هوش مصنوعی: زخم عشق تو مانند گل لالهای است که در بیابان روییده و با وجود گرمیاش، خاکستر را به دامان خود میآورد. این تصویر نشاندهنده زحمت و درد عشق است که با زیبایی و گرما همراه است، اما در عین حال از خود رنج و مشکلاتی برای انسان به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: آسمان نمیتواند به راحتی شکوه عشق را نادیده بگیرد، بلکه باید همچون رخش، قدرت و زیبایی خود را به نمایش بگذارد تا قهرمانان را به میدان بیاورد.
هوش مصنوعی: من به شدت نگران هستم که در نهایت نارساییهای ناشی از شرم و عطش من، مرا به سمت زخمهای عمیق و ناراحتیهایی که از آن چاه یال چهره میجوشند، سوق دهد.
هوش مصنوعی: هر شب وقتی به رختخواب میروم، خیال زلف او مانند دستههای سنبل، خوابم را مختل میکند و ذهنم را پر از فکر و احساس میسازد.
هوش مصنوعی: بوی پیراهن غباری نتوانست از دل ما رنج و اندوه را برطرف کند. من خواهان نیرویی هستم که یوسف را به سرزمین کنعان بازگرداند.
هوش مصنوعی: اشکها پنهانکارانه شادیهایی را به همراه دارند که بدون دلیل میخندند و ناگهان مانند برق و باران ظاهر میشوند.
هوش مصنوعی: عشق پرشور قبل از اینکه آسمان شکل بگیرد، ظاهر شد و به عنوان اولین مهمان، نمکدان را بر سر سفره آورد.
هوش مصنوعی: صائب در کنار دریاچه معانی، گوهری را پیدا کرده است که به عشق مربوط میشود و او این وارستگی را به تصویر میکشد و از آن در گفتوگوها و آثارش استفاده میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دست درافشان چو زی تیغ درفشان آورد
نسر گردون را به خوان تیغ مهمان آورد
گرز او در قلعهٔ البرز زلزال افکند
چتر او در قبهٔ افلاک نقصان آورد
گر نبات از دست راد او نما یابد همی
[...]
دلبرا اندوه عشقت شادی جان آورد
بهر بیماری دل درد تو درمان آورد
هر نفس در کوی عشقت روی یوسف حسن تو
صدچو من یعقوب را در بیت احزان آورد
سالها محزون نشینیم از پی آن تا بشیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.