ذوق رسوایی مرا بیزار نام و ننگ کرد
لذت آوارگی بر من زمین را تنگ کرد
نیست آسان سینه روشن کردن از گرد ملال
صبح دم را باخت تا آیینه را بی زنگ کرد
اشک تلخی در بساطش ماند از برگ حیات
هر که چون گل زندگانی صرف آب و رنگ کرد
کوه را برق تجلی در فلاخن می نهد
کوهکن چون صورت شیرین رقم بر سنگ کرد؟
بر جبین ما نخواهد ماند گرد معصیت
بحر خواهد سیل را با خویشتن یکرنگ کرد
می برم در بیضه فولاد بر جوهر حسد
بس که پیکان ستم بر دل نفس را تنگ کرد
عشق و شاهی شد یقین هم پله یکدیگرند
چرخ تا پرویز را با کوهکن همسنگ کرد
در جهان می خواست قحط شبنم جان افکند
آن که مژگان ترا چون مهر زرین چنگ کرد
این جواب آن غزل صائب که می گوید سعید
بر رم آهو بیابان را زشوخی تنگ کرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این اشعار به بیان احساسات و تجربیات خود میپردازد. او از رسوایی و آوارگی بیزار است و میگوید که سختیها باعث تنگی زمین و دلش میشوند. سینهاش به علت غم و ملال روشن نمیشود و در تلاش است تا صبح را بدون آلودگی به آغاز کند. او به تلخی زندگی و زحمت کشیدن اشاره میکند و میگوید که فساد و گناه بر جبین او نمیماند. همچنین، عشق و قدرت را به هم مرتبط میداند و بیان میکند که دنیا در پی قحطی و خشکی است. در نهایت این غزل پاسخی است به غزلی دیگر که موضوعاتی مانند زیبایی و لطافت را در زندگی بررسی میکند.
هوش مصنوعی: شور و شوق رسوایی باعث شد که از نام و شهرت ناپسند متنفر شوم و لذت بیخانمانی برایم به حدی بود که زمین به نظرم کوچک و تنگ آمد.
هوش مصنوعی: سخت است که بتوان دل را از غم و اندوه شفاف کرد، مانند اینکه در صبح زود، زنگار را از آینه پاک کنیم.
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیبایی و ظاهر زندگی تنها اهمیت دهد و به عمق و حقیقت آن توجه نکند، در نهایت فقط حسرت و اندوه برایش باقی میماند.
هوش مصنوعی: برق زیبای تجلی مانند تصویری که به صورت شیرین بر سنگ نقش میبندد، بر کوه میافتد. کوهکن در اینجا به مانند هنرمندی است که با فلاخن، زیبایی و جلوهای خاص به کوه میبخشد.
هوش مصنوعی: بر پیشانی ما نشانهای از گناه باقی نخواهد ماند، زیرا سیل معصیت ما را با خود خواهد برد و ما را یکپارچه و شفاف خواهد کرد.
هوش مصنوعی: من در دل خود احساس خشم و حسادت را با شدت تحمل میکنم، زیرا درد و رنجی که ظلم به من میآورد بر روح و جانم فشار میآورد.
هوش مصنوعی: عشق و سلطنت به طور قطع با یکدیگر مرتبط هستند، مانند دو پله که به هم وصل هستند. زمانی که چرخ زمان پرویز را با کوهکن برابر قرار داد.
هوش مصنوعی: در دنیایی که کمبود شبنم وجود داشت، کسی که چشمان تو را مانند چنگی از طلا جلب کرده بود، جانش را فدای تو میکرد.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که سعید، با شوخی خود، فضای بیابان را به یک فضای پر از زندگی و جذابیت تبدیل کرده است. او لحظات شادی و سرخوشی را به وجود آورده و صحنهای زنده و مشغول را رقم زده است. در واقع، این بیانگر تأثیر شگرف و مثبت شوخی و خوشرویی در محیط اطراف است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندر آن هنگام سوی گرجیان آهنگ کرد
عرصه را برآن گروه از شیر مردان تنگ کرد
بر در تفلیس با آنان به نیرو جنگ کرد
ملکشان بگرفت و خاک از خونشان گلرنگ کرد
پس سویقزوین شد و جای از بر اورنگ کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.